ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

یک امل ...

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۵ دی ۱۳۸۵، ۰۶:۵۶ ق.ظ | ۱۱ نظر


هوالحی الذی لا یموت او هم رفت . امل مدرنیسم نشده انا لله و انا الیه راجعون  آقاسید هم سکته ی مغزی می خواهد. کل نفس ذائقه الموت من از خودم بدم می آید که سکته ی مغزی نمی خواهم. من از وبلاگی که تویش برای خدا ننوشته باشم بدم می آید. امان از غفلتتتتتتتتتتتتت. این المفرررررر؟ یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

حوزه و دانشگاه

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۸۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ | ۲۴ نظر



هوالحق

۱. کاری داشتم رفتم حوزه. از دم در تا دفتر حوزه کلی طلبه ی بزرگ و کوچک دیدم. همه سلامم کردند بدون اینکه بشناسند.
تعارف صبحانه هم زدند. چه صفایی !

۲. درست است که سگ های صدرا { دانشگاهمان } هم یخ زده اند!  ولی بهار هم که باشد عطر سلامی نمی شنوی!

۳. سید علی رفته حوزه. درس می خواند.
آقاسید حوزه نرفته. ولی درس حوزوی خوانده.
حوزه ی دانشجویی ثبت نام کردم. کلاس هایش پنجشنبه ها بود. دانشگاه آزاد جمعه ها هم کلاس دارد!
لباس یقه بسته ی آخوندی + انگشتر عقیق را دوست دارم

۴. توی چند تا واحد مسخره گیر کرده ام. هی می افتم. هی بلند می شوم!
این مدلی نمی شود درس خواند. چه توی حوزه. چه توی دانشگاه

۵. هدف ندارم. برای درس خواندن. مشکل همینجاست

۶. وای به حال و روز جامعه ی روحانیت اگر روزی عمامه بر سر بگذارم.
گذاشته ام البته. خوشگل شدمااااا

۷. چقدر ربط داشت به حوزه و دانشگاه

۸. علی و سعید و سید مهدی و احسان و ... رفتند مشهد. من هم میخواممممممممم

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

احساس خجالت

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۸۵، ۰۷:۲۰ ق.ظ | ۱۶ نظر


هوالحق چرا وقتی خدا حاجت می دهد من احساس خجالت میکنم ؟ فکر میکنم یک آبنبات داده اند دستم و گفته اند برو.من آبنبات نمیخواهم . اللهم عجل لولیک الفرج .............

 

  • سید عباس حقایقی

پدرم ...

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۸۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ | ۲۳ نظر



هوالحق

می خواهم برای پدرم نامه بنویسم و یک سری حرف ها را خیلی مردانه به او بگویم.
دو حالت وجود دارد.

حالت اول :
۱. ایمیلش را باز می کند
۲. نامه را می خواند
۳. مرا می کُشد

حالت دوم :
۱. ایمیلش را باز می کند
۲. نامه را می خواند
۳. Log Out می کند
۴. مرا می کُشد

من مطمئنم که حالت دوم اتفاق می افتد. چون پدر من آدمی منطقی است و به اعصابش مسلط است و حتما لاگ اوت می کند. 
او مرد خیلی خوبی است.
من پدرم را خیلی دوست دارم.
خدا حفظش کند. آلهی آمین

پ.ن : اینها را هویجوری نوشتم. پدرم خیلی باحال تر از این حرف هاست

یا علی مددی

 

  • سید عباس حقایقی

انتخابات

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۸۵، ۰۸:۳۴ ب.ظ | ۲۱ نظر



هوالحق

یَک

  • انتخابات ،
  • و هفته ی تبلیغات ،
  • آگهی ترحیم خیلی ها را
  • به دیوار زده اند !
  • خیلی هایی که
  • " موتوا قبل ان تموتو " را
  • خیلی بد فهمیده اند !

دو

  • فکر میکنی بهار که می شود
  • اگر همه ی برگ های سبز را بشماری
  • چند تا می شود؟
  • مثلا ۵ میلیون تا ؟
  • یعنی که این روز ها
  • رفتگر ها ۵ میلیون تا برگ زرد جمع میکنند !

یا علی مددی

 

  • سید عباس حقایقی

جقله

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۸۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ | ۱۷ نظر
 



هوالحق

+ همه قبیله من عالمان دین بودند

+ مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

+ یک مرغ و خروس به پرورشگاهی رفتند و یک تخم مرغ را به تخمی خود قبول کردند !

+ وقتی برادران یوسف او را می زدند خندید. گفتند : سی چه می خندی جقله ؟ . گفت : " تا امروز دلم به قدرت و بازوی شما خوش بود. می گفتم اگر روزی گیر افتادم شما به دادم می رسید. اما حالا فهمیدم که تنها کسی که به دادم می رسد خداوند است "

+ امیتوارم کسی بیاید و به درد نالیدن از دنیای ما پایان دهد . { ایهام دارد ؟! }

+ افتاده ام توی چاه. هیچ کاروانی هم رد نمی شود. کی محرم می شود ؟؟؟؟؟؟؟

یا علی مددی

 


 

  • سید عباس حقایقی

شک

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۸۵، ۰۹:۴۱ ق.ظ | ۱۳ نظر

 

هوالحق

اصلا خوب نیست که آدم همش توی شک باشد.

چرا خیلی ها شک دارند که حق با ماست ؟

شکی خوب است که بروی دنبالش و بفهمی که حق با کیست.

اصلا معنی نمی دهد که یک بچه شیعه همه ی عمرش شک داشته باشد که حق با رهبرش است !!!

یا علی مددی

 

 

  • سید عباس حقایقی

یک هوا آدم ...

سید عباس حقایقی | يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۸۵، ۰۶:۰۳ ب.ظ | ۱۳ نظر



هوالحق

+ یک هوا بسیجیِ عشق دارند که زمان جنگ می بودند به هوای موتور سی جی
+ یک هوا آدم هیجانی دوست دارند که زمان جنگ می بودند تا هواپیما که می آید درازکش شوند روی زمین
+ یک هوا آدم تنبل ! دوست دارند که زمان جنگ می بودند که شهید می شدند و خلاص ! - فکر کرده اند که شهادت را به تنبل ها می دهند -
+ یک هوا آدم طماع دوست دارند که زمان جنگ می بودند که حالا چیزی گیرشان می آمد !
+ یک هوا آدم خیالاتی دوست دارند که زمان جنگ می بودند که شهید می شدند !
+ یک هوا آدم کمبود عاطفه دار دوست دارند که زمان جنگ می بودند که شهید بشوند و تشییع جنازه شان را ببینند که چقدر شلوغ شده است و عکسشان را به همه جا زده اند و کوچه شان به نام آنهاست
+ یک هوا آدم از جبهه و جنگ هیچی نفهمیده اند !!!
***
می گفت  : " کلهم نور واحد یعنی که اگر جای امام حسین ع را با امام صادق ع عوض کنی هیچ فرقی نمی کند. " یعنی که فقط به جای حسین حسین می گویی صادق صادق و فقه ما عوض اینکه بشود فقه جعفری می شود فقه حسینی !
***
من دوست دارم جمع بزنم اینها را با هم و بگویم :
گیرم که می رفتم جبهه و اسب توی ضرر من هم شهید می شدم ... هیچ اتفاقی نمی افتاد ... یکی دیگر امروز جای من بود و وظیفه اش همین بود که الان وظیفه من هست.
پس لطفا همه ی خیال بافی ها را تعطیل کن و کارت را انجام بدههههههههههههه
شهید می شوی به خدا !

پ.ن :
- شرح حال بخوانید. خیلی خوب است. امام موسی صدر را خواندم. آدم جیزبلیق می شود !!!
- هفته بسیج را تبریک می گویم . به همه ی بسیجیان واقعی !


یا علی مددی

 


 

  • سید عباس حقایقی

شمع آو پروانه؟

سید عباس حقایقی | جمعه, ۳ آذر ۱۳۸۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ | ۱۵ نظر



هوالحق

یک سئوال ؟

شمع در عشق پروانه می سوزد یا پروانه خودش را از عشق شمع می سوزاند ؟

یعنی که شمع عاشق است یا بیلعکس ؟

پ.ن :
- خیلی به مغزتان فشار نیاورید. اصلا مهم نیست که کی عاشق کیه. این مطلب هویجوریانه نگاشته شده است

یا علی مددی

 

 

 

  • سید عباس حقایقی

تمرین که یادم نرود

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۸۵، ۱۲:۴۴ ب.ظ | ۲ نظر

هوالحق

از چشم خود بپرس که ما راکه می کشد

یا صاحب الزمان (عج)

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی