ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

۳ مطلب در تیر ۱۳۸۸ ثبت شده است

اعتکاف 88

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۸۸، ۰۶:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

هوالعزیز

 

 

 

  • سید عباس حقایقی

کار فرهنگی

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ | ۱ نظر

هوالعزیز
به طرف تاکسی می‌روم که کمی جلوتر برایم ایستاده.
- مستقیم
- بیا بالا
- آقا هزاری دارم. خورده دارید؟
- بیا بالا حالا یه کاریش میکنیم.
می‌روم بالا. هزاری را میگیرم جلویش. پیرمرد راننده می‌گوید : عجله نکن پیرمرد !
دو نفر دیگر را هم سوار می‌کند و ماشین راه می‌افتد.
راننده صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید :
- ببخشیدا. ولی میگن عجله کار شیطونه. به جز در 5 مورد. هر کی درست گفت ، کرایه ازش نمی‌گیرم !
کمی خودمان را جمع و جور می‌‌کنیم. به ذهنم فشار می‌آورم. تا بخواهم فکر کنم خانمی که جلو نشسته می‌گوید : ازدواج .
- آفرین. این یکیش.
چند ثانیه بعد یادم می‌آید و می‌گویم : میتی که روی زمین مونده رو باید خاک کرد.
دست‌های راننده از روی فرمان بلند می‌شود و برایم کف می‌زند : احسنت. این دو تا. اگه همه‌تون با کمک هم بگید از هیچ کدوم کرایه نمی‌گیرم.
خیلی دلم می‌خواهد کمی بیش‌تر فکر کنم اما می‌رسم به مقصدم و باید پیاده بشوم.
.....
....
..
پیرمرد چه قشنگ منبر رفت. پیاده می‌شوم و می‌روم خانه. تا می‌رسم توی گوگل سرچ می‌کنم تا ببینم که آیا سه جای دیگری که عجله کردن اشکال ندارد، موقع کرایه دادن تاکسی را هم شامل می‌شود یا نه ؟!

عجله کار شیطان است مگر در چند مورد
1- وقت نماز که رسید باید عجله نمود که وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امکان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امکان باید شتاب کرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید.

پ.ن: دقیقا پیدا نکردم که حدیث است یا چیز دیگری. در ضمن این شش تا هست. اگر کسی دقیق‌ترش را می‌داند کار خوبی می‌کند اگر به ما هم بگوید

  • سید عباس حقایقی

هویجوری نوشت

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۹:۱۴ ب.ظ | ۱۳ نظر
هوالعزیز
دلم برای هویجوری نوشتن هایم تنگ شده است.
لجم می گیرد از ویندوز ایکس پی 64 بیتی که نتوانستم فایل مصحح کی برد فارسی را رویش نصب کنم و جای پ و ژ آنجایی که دلم می خواهد نیست و از آن بدتر نیم فاصله هم ندارد که ادای رضای امیرخانی را در بیاورم لاقل در جدانویسی.
فردا امتحان دارم. امتحان شبکه و جزوه ای که هنوز نصف صفحاتش را حتی یک بار هم ندیده ام. برادر کوچکم فیلم منظاره موسوی و احمدی نژاد را گذاشته تا برای چندمین بار به "چیز"هایش بخندد و من استرس می گیریم وقتی حتی صدایشان را می شنوم.
***
خوش به حال این سطرها که پاک شدند
***
هزار تا فکر توی ذهنم وَنگ می زند و وقت نیست که بنویسم. باید بروم درس بخوانم

پ.ن : امشب را پا روی دلم گذاشتم و به بهانه ی امتحان تنهایی را برگزیدم و نتیجه اش این شد. خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
 

 

  • سید عباس حقایقی