امروز تمام تسبیحت را گریه کردم
- ۰ نظر
- ۱۹ خرداد ۸۷ ، ۲۱:۰۹
امروز تمام تسبیحت را گریه کردم
که کس مرغان وحشی را
از این خوشتر نمی گیرد ...
حافظ
هوالعزیز
نشسته بود و داشت فکر میکرد به " ان الانسان لفی خسر " ... که یعنی چه ! می خواست جان کلام را در بیابد ...
***
مرد یخ فروش ، توی گرمای تابستان نجف راه می رفت. بساطش را به دوش می کشید. قطره قطره یخ هایش که آب میشد می گفت :
ارحموا من یذوب رأس ماله ...
رحم کنید بر کسی که سرمایه اش در حال ذوب شدن است ...
یا علی مددی
هوالعزیز
دو دلم: اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم!
همه "یک" گفتم و دینم همه "یکتایی" بود
با کدامین قلم امروز دو تا بنویسم؟
ای که با حرف تو هر مسالهای حل شدنیست
به خدا خود تو بگو، نام که را بنویسم؟
صاحب قبله و قبله، دو عزیزند، ولی
خوشتر آن است من از قبلهنما بنویسم!
آسمان، مثل تو احساس مرا درک نکرد:
باز غمنامه، به بیگانه چرا بنویسم؟
تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصهی درد، به امید دوا بنویسم؟
قلمم، جوهرش از جوش و جراحت، جاریست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها، قصد خطر کردم و گفتی: ننویس!
پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟
بعد یک عمر، ببین، دست و دلم میلرزد
که "من" و "تو" به هم آمیزم و "ما" بنویسم
"من" و "تو" چون تن و جاناند، مخواه و مگذر
این دو را، باز همینطور، جدا بنویسم!
شعر من، با تو پر از شادی و شیرینکامیست
باز، حتا، اگر از سوگ و عزا بنویسم
با تو از حرکت دستم برکت میبارد
فرق هم نیست؛ چه نفرین چه دعا بنویسم
از نگاهت، به رویم، پنجرهای را بگشا
تا در آن منظرهی روحگشا بنویسم
تیغ و تشباد، هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم
عشق، آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت:هر شب غزل چشم شما بنویسم !
شاعر : خلیل ذکاوت که همشهری مان هم هست
یا علی مددی
هوالعزیز
از کلاس چهارم - که درس ها سخت می شوند -
و تنهایی نمی شود ۲۰ گرفت !
بچه ها التماس دعا را یاد می گیرند ...
یا علی مددی
هوالعزیز
به مسعودِ شهید فکر میکنم ، که این فاطمیه را کنار مادر ، گریه میکند .
سرشار، دلم ز عشق بی واهمه است
در جاده ی یک مسیر بی خاتمه است
امروز نوار قلب خود را دیدم
هی فا-طمه-و-فا-طمه-و-فا-طمه است
پینوشت : شاعر : خودم . اگر خواستید فحش بدهید راحت باشید
یا علی مددی
هوالعزیز
سلام الان من میخوام آپدیت کنم ولی اینا میگن بیا بریم بدو زود باش بدو دیره. به من چه.
یا علی مددی
هوالعزیز
حالا می فهمم حب دنیا یعنی چه ! و چه بر سر آدم می آورد. اوج بدبختی زمینی بودن را می فهمم. ذلیل شدن را حس میکنم.
اما هنوز ...
دلم خوش است ...
که زیر علم حسین (ع) سینه میزنم ...
خدایا. این را دیگر از من نگیر
پ.ن : داشتیم عادت می کردیم. داشتیم تمرین میکردیم که شاید حسین (ع) را می شود سبز هم نوشت !!! انگار یادمان رفته بود که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .......
یا علی مددی
هوالعزیز
یا علی مددی
هوالعزیز
ماهی قرمز سفره ی هفت سین مان مُرد !
یا علی مددی