در هجاووی هویجوری ها

هوالعزیز

از سر نداری {کاما} از زور بی مطلبی :

1.
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت، نمی برد خوابم

2.
خیلی از آقا انتظار داریم . انتظار داریم از آقا

3.
چه غریب ماندی ای دل / نه غمی نه غم گساری
نه در انتظار یاری / نه ز یار انتظاری

4.
قرار است که مثلا ماها بشویم حکومت گردان های آقا. ... توی وجودمان. امان از غفلت. از تنبلی. از بیکاری

5.
تو که بالا ،‌ بلند بالا ،‌ بلند و نازنینی

6.
اصولا موتور هر چیزی برای روشن شدن نیاز به سوخت دارد. حتی موتور سربازان گمنام امام زمان عج.  چی توز موتوری بدم خدمتتان ؟

7.
آمد ز راه دور ، ندانم که بود و رفت
اما به یک نگاه دلم را ربود و رفت

8.
اصلا رویم می شود این هشت را از او بنویسم ؟ بس که گند زده ام

9.
راه می روی ...
تا که به خون نشانی ام
 
10.
مقادیر زیادی نیاز به رمان خارجکی داریم. کی سراغ دارد توی این پایتخت فرهنگی ؟

راستی بازتاب دوباره بسته شد. آنهایی که ضد ازینا دارند بروند بخوانند و ببینند که حقش بود که بسته شد. خنجر از رو می بندد، از پشت می زند!

پ.ن :
"با ستاره ها" را گوشیدم. شاید از آلبوم های سنتی کم کم خوشم بیاید.

یا علی مددی