ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

هویجوری نوشت

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۹:۱۴ ب.ظ | ۱۳ نظر
هوالعزیز
دلم برای هویجوری نوشتن هایم تنگ شده است.
لجم می گیرد از ویندوز ایکس پی 64 بیتی که نتوانستم فایل مصحح کی برد فارسی را رویش نصب کنم و جای پ و ژ آنجایی که دلم می خواهد نیست و از آن بدتر نیم فاصله هم ندارد که ادای رضای امیرخانی را در بیاورم لاقل در جدانویسی.
فردا امتحان دارم. امتحان شبکه و جزوه ای که هنوز نصف صفحاتش را حتی یک بار هم ندیده ام. برادر کوچکم فیلم منظاره موسوی و احمدی نژاد را گذاشته تا برای چندمین بار به "چیز"هایش بخندد و من استرس می گیریم وقتی حتی صدایشان را می شنوم.
***
خوش به حال این سطرها که پاک شدند
***
هزار تا فکر توی ذهنم وَنگ می زند و وقت نیست که بنویسم. باید بروم درس بخوانم

پ.ن : امشب را پا روی دلم گذاشتم و به بهانه ی امتحان تنهایی را برگزیدم و نتیجه اش این شد. خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
 

 

  • سید عباس حقایقی

انتخاب دهم

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۱۶ ق.ظ | ۱۴ نظر

هوالعزیز

دلم روشن است.
این انتخابات فارغ از نتیجه اش به نفع نظام است چون فکر می کنم که با این شور و حرارتی که توی کوچه و بازار و خیابان است بیشترین میزان شرکت در انتخابات را خواهیم داشت و این یعنی مشتی خیلی محکم تر از همیشه بر دهان مستکبران.
دلم روشن است و به احمدی نژاد هم رای میدهم. نتیجه هم هر چه باشد باز هم دلم روشن است. مگر تا امروز نسبت به اینکه خداوند پشتیبان این مملکت و نظام است شک داشته ایم ؟ حالا هم همان است. شور الکی برای چی؟

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

توت

سید عباس حقایقی | شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۸:۲۷ ق.ظ | ۱۹ نظر

هوالعزیز

اردیبهشت که باشد، توی بلوار چمران که رد بشوی، پیاده روها را که ببینی، کلی درخت توت می‌بینی و کلی آدم آویزان به آنها را.

- بعضی‌ها کمی توت می‌خورند، حواسشان هست که لباس‌هایشان لک برندارد، دهانشان که شیرین شد می‌روند.
- بعضی‌ها اول کمی توت می‌خورند، بعد کمی بیشتر می‌خورند، می‌گویند دو تا دانه دیگر که بخورم می‌روم ... دوباره می‌خورند، اما سیر نمی‌شوند ... کم کم دست‌هایشان رنگ توت می‌گیرد، کم کم لباس‌هایشان لک می‌شود ... دوباره می‌خورند ... کم کم با خودشان می‌گویند گور پدر لباس‌ها را کرده ... بگذار فعلا بخوریم ... و ...

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

دوستت دارم

سید عباس حقایقی | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۸:۵۹ ب.ظ | ۰ نظر

دوست

        دوست

                  تا روز قیامت !

  • سید عباس حقایقی

مثنوی انفجار

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ | ۷۷ نظر

هوالعزیز

یک سال گذشت. از آن شبی که جاماندم ...
آن روزها هر کسی به فراخور حالش و در حد توانش کاری انجام می‌داد ... و من هم قرار شد کاری انجام بدهم. کاری که قرار بود طنز بشود و قرار بود مثلن شعر بشود و ... این شد :

  • سید عباس حقایقی

بهاریه

سید عباس حقایقی | سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۰۸ ق.ظ | ۲۴ نظر

هوالعزیز

* یکی از رؤیاهای ثابت من اینست که مدتی را در یک کلبه‌ی چوبی در یک نقطه‌ی بکر بگذرانم - البته به شرط وجود اینترنت - !
اما این روزها توی سایت‌های خبری، وقتی گزارش تصویری نقاط مختلف ایران را می‌بینم کلا در انتخاب آن نقطه‌ی بکر دچار سردرگمی می‌شوم، بس که ایران جاهای قشنگ دارد. آدم خر‌کیف می‌شود.

* اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور
هرگاه بهار را دیدید، یاد رستاخیز در شما بیشتر شود
پیامبر اکرم (ص)

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

سال نو ، مرغیزه شدن و باقی قضایا !

سید عباس حقایقی | جمعه, ۳۰ اسفند ۱۳۸۷، ۰۱:۰۷ ق.ظ | ۳۱ نظر

هوالعزیز

۱. سال نو مبارک

اَللهُم صَل علی عَلی بنِ موسی الرضَّا اَلمُرتضی اَلامام التَقی النَقی وَحُجتِکَ علی مِن فوق الارض وَمَن تَحتَ الثَری، الصِدیقُ الشَّهید صَلاة کثیرَة ً تامَّة زاکِیَةً متوا صِلَة متواترة مُترادفة کَاَفضَلِ صَلَیت علی احدٍ مِن اَولیائکَ

۲. مرغیزه شدیم، به همین سادگی!

الحمد لله من اول الدنیا الی فنائها و من الآخرة الی بقائها، الحمد لله علی کل نعمة، استغفر الله من کل ذنب و اتوب الیه

 

پ.ن : دست و پای پدر و مادرم را می بوسم

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

شطحیات یک ذهن لِه !

سید عباس حقایقی | شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۷، ۰۱:۲۸ ق.ظ | ۴۵ نظر

هوالعزیز

گفت:  آهای آقا، ایشون کی باشن که اینجوری تنگ شما نشسته‌اند؟
گفتم :
هی امرأتی
اتوکأ علیها
و أهشُّ بها علی غنمی
و لی فیها مآرب اخری !!!

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

عجب !

سید عباس حقایقی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۸۷، ۰۱:۴۶ ب.ظ | ۱۷ نظر

هوالعزیز

عجب اسبی ...

عجب اسبی ...

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

امید

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۷، ۰۸:۵۵ ق.ظ | ۲۲ نظر

هوالعزیز

۱. سالهاست که به ما قبولانده‌اند که نمی‌توانیم. سالهاست که اسم دانشگاه‌های ما را در رده‌های بعد از هزار لیست دانشگاه‌های معتبر چپانده‌اند.
سالهاست که چشمانمان را بسته‌اند و توی گوش‌هایمان مرتب می‌خوانند :
شما نمی‌توانید !

۲. این سال‌ها رهبرمان فریاد می‌زند که مردم را امیدوار کنید. بگویید چه کرده‌ایم. بگویید که می‌توانیم. و دشمن همچنان میخواهد که ما را ناامید کند. و افسوس که عده ای هستند که همصدا با دشمن و چه بسا بلندتر از آن امید را می کُشند.
اما این روزها افتخار میکنم به ایرانی بودن. و افتخار میکنم به دکتر احمدی نژاد که علیرغم همه‌ی بی تقوایی‌هایی که در قبال او صورت می‌گیرد همچنان مردانه ایستاده است و کار می‌کند. به او افتخار می‌کنم که حرف‌های رهبرمان را واقعا گوش کرد و همانطور که گفته بود دارد عمل می کند : ما می‌توانیم !

وقتی که کسی دور خدا می چرخد
ارابه ی علم و دین به جا می چرخد
ما دور امید روزها چرخیدیم
امروز امید دور ما می چرخد

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی