ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

مثنوی انفجار

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ | ۷۷ نظر

هوالعزیز

یک سال گذشت. از آن شبی که جاماندم ...
آن روزها هر کسی به فراخور حالش و در حد توانش کاری انجام می‌داد ... و من هم قرار شد کاری انجام بدهم. کاری که قرار بود طنز بشود و قرار بود مثلن شعر بشود و ... این شد :

مثنوی انفجار

اول خط به نام حق تعالی
رب شهیدان بزرگ و والا

**** 1 ****
عزیز دل نشسته بود یه جایی
منتظر فلاسک داغ چایی

زنگ موبایلش به هوا بلند شد
تند و سریع از سر جا بلند شد

از پشت خط یکی هراسون و سخت
اینجوری داشت میگفت که آنتن‌ش رفت :

حاجی سلام ، انجوی رو پُکوندن !
بچه ها رو به خاک و خون کِشوندن !

حاکم شهر دولت فخیمه
بُدو برس که وضعشون وخیمه

ده تا یا بیستا یا که نه صدتاشون ...
اه به مخابرات با این خطّاشون

جلیقه ی ضد گلوله شو بست
چایی نخورده پشت فرمون نشست

وقتی رسید به اولِ خیابون
دید که یه عده واله اند و گریون

قیافه ها کلکسیون درده
هر کسی دنبال کسی میگرده

یکی میگه بمب ترکوندن آقا
یه عده زیر خاکا موندن آقا

مادره دستاشو تو سر می‌زنه
هی سرشو داره به در می‌زنه

گذشت از اون جمعیت پشت در
که لحظه لحظه می‌شدن زیادتر

اومد داخل چشش به بچه ها خورد
وضعیت اونا رو دید و جا خورد

دید که یکی داره صدا می‌زنه
دنده های یکی رو جا می‌زنه !

موج همه جاها رو دریده رفته
سقف حسینیه پریده رفته

زمین پُر از تکه ی گوشت و خونه
یکی میگه کسی اینجا نمونه

عزیز دل که کلی گیج و منگ بود
همش تو فکر صحنه های جنگ بود

چقدر شبیه کربلای چاره
آخه شهید که شاخ و دم نداره !

شهید شهیده دیگه گیجی چرا؟
حاجی تو که جبهه رو دیدی چرا؟

ولی منم مثل شما ... چی بگم !
نمیدونم آخه چرا ... چی بگم !

عزیز دل با کلی شک و تردید
گفت به رفیقش چیزی پیدا کردید؟

" کل حسینیه رو برپا کردیم
چند تا چفیه سوخته پیدا کردیم "

عزیز دل گفت که آها همینه
کار چفیه مثل کار مینه !

جرقه زد تو مغز و چهره‌ش شکُفت
اینجوری پشت میکروفون رفت و  گفت :

خدا رو شاکریم که کارشناسا
عزیزان نزاجا و نهاسا

کل حسینیه رو برپا کردن
علت انفجارو پیدا کردن

بمبی که در کار نبوده ، چه حرفا
کار خرابکار نبوده ، چه حرفا

اونجا پُر از ترکش و مَرمی بوده
کار مهمّات نظامی بوده

مثل همیشه حرف بنده حق است
دلیل انفجار هم ترقه است

از این به بعد پخش خبر نداریم
اینجا ما اظهار نظر نداریم

*** 2 ***
تموم که شد اون شب تاریک و سخت
همون شبی که هیشکی خوابش نرفت

تحلیل های آبکی شروع شد
حرفای خاله زنکی شروع شد

یه عده فیلم انفجارو دیدن
عین پوآرو از جاشون پریدن :

این انفجار که خیلی هم قویه
کار خود آقای انجویه

ببین با دستش داره اون خط میده
داره به بمب گذار علامت میده

یه عده گفتن که ما کارشناسیم
انواع انفجارها رو میشناسیم

یه جزوه ی سه صفحه ای گذاشتن
با فیلمای سینمایی که داشتن

به کشفیات خودشون بیس دادن
علت انفجارو تشخیص دادن :

یه مین ضد تانکِ هفتاد و شیش
که معلومه تو عکسای سه سال پیش !

نظر به این دلیل کارشناسی
فقط می‌موند یه مشکل اساسی :

اینکه پس از گذشت بیست و چند سال
چاشنی مین چطوری گشته فعال؟

برای حل این معمای مُفت
باز نظرات کارشناسی شکفت

یکی میگفت که این خودش پکیده
یکی میگفت کار فلان شهیده !

یه عده از سیاسیون نابود
ماهی گرفتن از آب گل آلود

رو همه ی تحلیلا خط کشیدن
پای زمین خوارو وسط کشیدن

خلاصه اینکه هر دلیلی داشتن
به جز همینکه اونجا بمب گذاشتن !

*** 3 ***
رسانه ها هم همه کم گذاشتن
تو خط دشمنا قدم گذاشتن

دوباره مثل اون قدیم ندیما
خیری ندیدیم از صدا و سیما

اگر یه تیمی از حسن‌گل‌آباد
گل بزنه به  تیم مَن‌گل آباد

تو تلوزون حدود بیست ساعت
بحث می‌کنن رو نحوه‌ی قضاوت

اما برای شهدا چه کردن؟
با خودشون اینو بهانه کردن :

مگر میشه تو سال هشتاد و هفت؟
شهید شد و اینجوری از دنیا رفت؟

اینا همش برای افسانه هاست
تو قصه ها توی کتابخانه هاست

جوونامون تو فکر بحث و درسن !
یه وقت نشه دوباره باز بترسن

با خون اگر که کارشون بیفته
غش میکنن، فشارشون میفته !

کی گفته اصلا که ما دشمن داریم
شهید چیه؟ کلی سوپرمَن داریم !

الگوی ما همین هنرپیشه هان
ببین چقدر توی صف گیشه هان

الگو باید حماسه سازی کنه
تو فیلم هالیوودی بازی کنه

رسانه های ما بهش میدن بیست
دیگه مهم نیست که چیزی سرش نیست !

الگو باید گل بزنه به الوصل
رو پیرهنش بنویسه یا ابالفضل !

دیگه چیکار داریم که کی به کیه
طرف عرق‌خوره یا تریاکیه

میاریمش تو تلوزیون دو ساعت
حرف بزنه اونم شب شهادت

امروزه الگوی کسی خشن نیست !
آخه کفن تو کانال فشن نیست !

*** 4 ***
اما براتون بگم از حال ما
حال و هوای بین کانونیا

از یه طرف رفیقامونُ کشتن
داغ به دل مادراشون گذُشتن

از طرف دیگه تا هشیار بشیم
به خودمون بیایم و بیدار بشیم

گرفتار دعوا و کل کل شدیم
متهم ردیف اول شدیم

تو گیر و دار این سخن‌های مُفت
سید ما رفت روی منبر و گفت :

« وحدتتون رو حفظ کنید مؤمنا
یه وقت نشید بازیچه ی دشمنا

تا حرص دشمنا رو دربیاره
کانون ما همیشه جون نثاره

پیش حسین «ع»  نوکری میکنیم
جون به فدای رهبری می کنیم

اما بگم به ناخدا شناسا
که افتادن دنبال کارشناسا

می خوان بگن که شهر در امانه
قصه ی این حسینیه چاخانه

گول زدناتون رو فراموش کنید
اینکه میگم من بهتون گوش کنید :

خون شهید راه خودش رو میره
هر کی نمیدونه بره بمیره »

*** 5 ***
علیرغم تلاش کارشناسا
عزیزان نزاجا و نهاسا

برادران نیروی نظامی
سیاسیون نازنین و نامی

و مردم فهیم و عزت‌طلب
و دانشجویان عدالت طلب

خبرنگارهای پشت پرده
و صنف گوشت چرخ کرده

و شوفرین مهربان تاکسی
و همچنین مهندسان واکسی

علیرغم تلاش این بزرگان
بمبگذارا رفتن هتل تو تهران

مسئولا هم وقتی دیدن کسی نیست
سرنخ واضح و مشخصی نیست

یکدفه الذینهم یؤمنون
توپ و گذاشتن تو زمین کانون

گفتن تو اخبارا و بیست و سی ها
نتیجه ی تمام بررسی ها

اینه که بمبی توی کار نبوده
اینا دلیل انفجار نبوده

اما خدا همه رو یکجا تکوند
بمب رو تو دست بمبگذارش پکوند

بالاخره پس از گذشت یک ماه
ماهی پُر اندوه و پُر از اشک و آه

نذر و نیاز بچه ها کاری شد
لطف خدا بر سر ما جاری شد

به کوری چشم خبیث دشمن
حقیقت قضیه گشت روشن

*** 6 ***
این روزا وقتی که دلم می‌گیره
وقتی تمامِ من رو غم می‌گیره

یه جا می‌خوام یه ذره خالی بشم
گریه کنم حالی به حالی بشم

یه راست می‌رم سر خاک شهیدا
کنار تربت پاک شهیدا

می‌تونم اونجا دیگه خلوت کنم
با رفیقم اینجوری صحبت کنم :

سلام رفیق، چطوره احوال تو؟
یادت میاد رفیق پارسالتو ؟ ۱

مارو  نمی‌بینی  که خوش میگذره ؟
اون بالا می‌شینی  که خوش میگذره ؟

مارو تا آقا تو رو بُرد یادت رفت؟
چشت به چارتا حوری خورد یادت رفت؟

الان خوشالی که شدی روسفید؟
که قبلِ اسمِ تو نوشتن شهید

میگن شهیدا زنده ان همینه؟
بی معرفت رسم رفاقت اینه؟

مگه قرار نبود با هم شهید شیم؟
با هم جلوی آقا روسفید شیم

دستامونو تو دست هم میذاشتیم
یادم میاد تنها خوری نداشتیم!

حرفام اگر چرت و شکسته بسته اس
سرزنشم نکن ، دلم شکسته اس ۲

میخوای بگی بدم ؟ آره حق داری
خسته شدی ازم؟ آره حق داری

فقط یه چیز بهم بگو ، زود میرم
بهم بگو، به جون مسعود میرم !

تو حرم امام رضا چی دیدی؟
که جونتو دادی ، اونو خریدی ؟

...

آی شهدا، کاشکی ما رو می‌دیدین
حال خراب ما رو می‌فهمیدین

جای شما سبزه تو قتلگاتون
تنگه دلامون واسه‌ی نگاتون

کاشکی می‌شد دوباره با ما بگین
ذکر قشنگ ارحم‌الراحمین

کاشکی می‌شد یک تُک پا بیایین
آمین آخرو به جامون بگین !

« والسلام »
سیدعباس حقایقی
24/1/1388

پاورقی ۱ و ۲ : بیت ها از آقای زرویی- با کمی تغییر

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

نظرات  (۷۷)

  • سید محمد انجوی نژاد
  • سلام . ایووووووووووووووووووووووول
    سلام
    ااااااااااااااااههههههههههههههههههههههههههههههه !!!
    پسر عجب شعری . . .
    جدا که محشره ماشالله از هر یه حرفت هزار تا هنر و از این چیزا میریزه ها. . .
    خودم رو بکشم یه بیت شعرم نمی تونم بگم
    بروزیدم به هر حال بسر به هر حال


    یا حق
    سید عباس: ایول کم‌الله! بابا شاعر، مثنوی!
    ای ول ...
    بیست ... !!
    سلام.خیلی عالی بود.خدا خیرتون بده
    سلام
    شعر زیبایی بود. البته بعضی قافیه هاش رو به محتواش می بخشیم.
    یکی دو تا بیتش هم به نظرم خیلی آشنا اومد انگار قبلا خونده بودم.
    شنیدم که یکی دو شب پیش برنامه مستندی از انفجار کانون و عاملانش در تلویزیون ج.ا.ا گذاشته. من که ندیدم. اگر دیده باشید احتمالا کمی سوز شعرتون التیام بخشیده خواهد شد!
    پاسخ:
    اون برنامه تلوزیونی هم دیدم. دستشون درد نکنه. اما هر چیزی به جای خودشه. بعضی حرف ها رو باید گفت تا فراموش نشه ...
    همونطور که در جودو معموله، بهترین پاسخ به شگرد حریف، عقب نشینی نیست.(میشل فوکو)

    چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ باید علیه خودمان، راهپیمایی کنیم انگار.

    نان قرض دادن که نباید میشد، طنز تلخ خیلی خوبی از آب دراومد، فراتر ازینها، خیلی خوب هم.
    جایشان سبز: من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
    سلام
    مانده ام چه بنویسم از قشنگی اش.
    کاش فقط جاهایی مثل "حرفام اگر چرت و شکسته بسته اس" را دخل کوتیشن می گذاشتی.
    خدا قوت.
    پاسخ:
    سلام. حق با شماست. توی پاورقی توضیح دادم
    آقا دمت گرم
  • طیب الله انفاسکم!
  • خون شهید راه خودش رو میره
    هر کی نمیدونه بره بمیره

    DANKE !
    خُ دوس دارم این یکی رو بازم نظر بدم!
    دوس دارم خُ

    خیلی خوبه/برای شب شعر شهدا بفرست/خودم اصلن میام میخونم
    ای ول داره عجب شعری بود خیلی امیدوارم....
    ..........
    عالی بود عالی
    سلام
    طیب الله انفاسکم
    به به
    به به
    ایول
    سلام
    خیییلی عالی بود
    عالی بود.هممممه چی رو گفتین! خدا به ذوقتون برکت بده..
    سلام
    می دونی چقدر کارا میشه با این شعر کرد!!!!
    نقطه
    عباس! منم نظر دادم واسه شعرت؟
    نه ؟!!
    آره!

    خُ پس حالا دیگه نظر نمی‌دم

    http://www.rahpouyan.com/forum/topic.asp?TOPIC_ID=9318
    سلام.
    هوایی شدم.
  • یه مدیونه امام رضا
  • سلام سید
    --------------------------
    فقط یه چیز بهم بگو ، زود میرم
    بهم بگو، به جون مسعود میرم !

    -----------------------------------------
    همین تیکه اش برا ما بچه های آروی بسه که یه عمر بسوزیم ................
    سلام
    حال و احوال شما؟
    ماشالله گل کاشتی عزیز... در حدجام جهانی ... آقا سید استعدادها داره درخشان می شه ها...

    بروزم با: سال87 دیدار به قیامت
  • جهت شادی روح امام و شهدا صلوات!
  • سلام
    ممنون
    خیلی عالی بود!
    موفق باشید و خیر پیش
    یا علی مددی
    چون هیچ وسیله ای ساخته نشده که بشه داخلش اخبار دل رو ثبت کرد...
    شاید به خاطر همینه که میگن دل به دل راه داره...

    بروزم با: سال 87 دیدار به قیامت ...
  • دوستدار شهداء
  • سلام
    خیلی خوب بود.
    اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک تحت لواء ولیک
    اللهم عجل لولیک‌الفرج
    اوف....................!
    توپ بود!
    ممنونم
    عالی و زیبا
    الحق که سیدی.
    کفمان برید.
    هممممممممم
    طیب الله انفاسکم انشاالله
    آفرین آفرین
    عبو جون . همش دارم به این فکر میکنم که امتحان بعدی کیه ؟ دعام کن . . .
    دلم برای مسعود تنگ شده بود تو هم زدی تو تیریپمون
    بی معرفت تنها خوری کرد اونم از این شربت خوب خوبا
    بابا شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاعـــر

    حالی به حولی . . . . . .


    جالب بود ممنون.قسمت آخرش از همش قشنگتر بود.
    الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    سلام
    علی را بی عدالت نام دادند
    ولایت را وکالت نام دادند
    به سر اندیشه هایی خام دارند
    ولی داعییه اسلام دارند
    از شعر بسیار زیباتون ممنون . من مظمئن بودم که خون شهدا پایمال نخواهد شد و مشخص می شود که در کانون بمب گذاشته شده نه چیز دیگری . باز هم بخاطر شعرتون ممنون . ما را فراموش نکنید. امیدوارم موفق باشید.
    به امید ظهور امام زمان(عج)
    بهشت اگر به شفاعت رسد نخواهم رفت به زور گریه و طاعت رسد نخواهم رفت
    بدون کشته شدن سرنوشت بیهودست شهید اگر نتوان شد بهشت بیهودست

    شعرتون خیلی زیبا بود.اجرکم عندالله
    سلام برادر متاهل...
    به لطف خدا ازدواج برای هر کسی ثمری داشته برای شما هم توفیق...
    شعر گفتن برای شهدا و اهل بیت خیلی توفیق می خواد . البته اگر قدرش را ندانید سلب می شود . خوب بگذریم.... نصیحت های اخلاقی بسه... یکسالی هم گذشته... حرف حسابی چی بگیم که زنده ها می بیند و قاضی هم شاهده....
    در بوته امتحانیم همه ... جمعی شهید می شوند برای امتحان و جمعی می مانند برای امتحان.... مردود نشویم .. من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا بالله ... ومن هم من ینتظر.... القصه برادر... شهادت دربی ندارد که آن را ببندند.. شهادت در شهادت است.. از تلاشتون خیلی متشکرم..... این هم هدیه شعرتان یعنی جوابیه اش.. هدیه ازدواج تان را هم می زارم دفتر... یا علی....
    آنانکه بر مقام شهادت رسیده اند
    بی شک سبو زجام ولایت چشیده اند
    جُهّال عمر خود همه دنبال مِی روند
    اینان سبو شکسته به ساقی رسیده اند
    ای خاک شرم بر سر مستان روزگار
    آنانکه روی ساقی خود را ندیده اند
    خوش حالِ مردمی که به دیوار قلب خود
    تمثـال یـار بـا قلم خــون کشیـده اند
    بی جـان مگو که در بر جانان نشسته اند
    در خـاک نِــی، که در دل مـا آرمیـده‌اند
    دل را ازل به صـــاحب دلــدار داده‌اند
    یکبـاره از تمــام جهـان دل بـریده اند
    در راه اقتـــدا بــه بلاهـای دلــربـا
    با لعل تشنه جام شهادت چشیده‌اند
    همـواره رهـروان ولایـت بـه کربــلا
    ازصحن با صفـای رضـــا پرکشیده اند
    قومی که عشق روی تو را منع می کنند
    آیـا حـدیث زلف پریشـان شنیـده اند
    با دل سخن زعقل مگو باده نوش باش
    دل را فقط برای جنــون آفـریـده اند
    از سر کلاس بلند شدم اومدم دوباره استاد داره از بیمار میگه و از بیمارستان این پرونده پزشکی اینطوری باید باشه و اون یکی اونطوری این بیماری اینه و اون بیماری یه چیز دیگه چمیدونم از این حرفا دیوونه شدم خسته شدم!
    بعد از کلاس فارماکولوژی اومدم سرچ کنم یادم افتاد مسیج داشتم که مثنوی ماه رو یه نگاه بندازم که هوایی شدم کاش این دانشکده فکستنی یه جایی داشت که میشد گریه کرد هی باید به زور به چشمام بگم نبار
    زندگی و موندن توی این دنیا سخته خیلی سخته
    کربلا که رفته بودم شب جمعه بود تو صحن حرم امام حسین(ع)یادم به راضیه کشاورز افتاد گفتم آی شهدای کانون حتما شما هم الان اینجایید خوش به حالتون
    کاش میشد رفت
    دستامون تو دستای هم بود یا مستقیم یا غیر مستقیم .با هم دعا می کردیم اما اونا انتخاب شدن
    کاش اون شب یه کم به آخر حسینیه نگاه می کردم آخا اونقدر گیج بودم که هیچی نفهمیدم!
    توروخدا دعا کنید من نمونم چون توان ندارم
    خسته ام از این دنیا
    اینم بگم هرجای این دنیا گشتم مدل بچه های کانون ندیدم
    خدا روشکر که خدا منو کانونی کرد
    دعا یادتون نره
    برم سر کلاس
    االان تازه فرصت کردم بخونم. عالی بود ..
    روحشان شاد
    شعر قشنگی بود
    ولی بعضی جاهاش مصداق این بیت شعره که
    قافیه که به تنگ آید شاعر به جفنگ آید
    ببخشید دوست عزیز ولی واقعیتها رو باید پذیرفت و خون شهدا را پایمال بازیهای سیاسی نکرد
    پاسخ:
    سلام. بله در مورد قافیه که فرمایشتون متینه. اما قست دومش رو نگرفتم.
  • کورش زارعی بهجانی
  • هوالمحبوب
    سلام علیکم
    درودهای برخاسته از نایم به شما و خانواده ی مکرمه
    مجال اندک سیزده نوروز فرا فرصت آفتابی بود تا به تماشای خورشید جمالتان بنشینم و براده های نور را در جام جانمان بکاریم و سبزینگی را رویت نماییم.
    باری از شعرتان حظ وافر بردم و لذت ملحوظ و مشروح.
    شاید شرط ادب اقتضا نکند که در این اولین سلام و کلام لب گشایی کرده و شعرتان را به نقد بنشینم اما از آن جا که امر فرموده بودید در این فرصت فرار تنها به ذکر یکی دو نکته اکتفا می نمایم:
    از آن جا که هر شعری را باید از دو بعد ساختار و محتوا مورد کنکاش قرار داد لذا این بنده سراپاتقصیر نیز از دریچه این ابعاد سر به هوای گرگ و میش نقد بر می کشم:
    ساختار: شعر از لحاظ ساختار در قالب مثنوی بود و مثنوی جانمایه ی مناسبی برای زبانحال مشروح است و سخنی است که مستمع را بیش از قالب های دیگری به شوق می آورد و آگاه می سازد. شعر حضرتعالی از لحاظ ساختار سیر خوبی داشت اما گاه این روند دچار نقیصه ها و شکست وزن می شد. مهم تر در ساختار این که پایان بندی به همان اندازه مهم است که مطلع. در پایان بندی بیایین با آمین اگرچه هم قافیه اند اما چندان به مذاق خوش نمی شیند و قدری غریب می رسد. اما جان کلام این که مثنوی یکدست و روانی بود و البته قدری به ساختار مثنوی های خلیل جوادی نزدیک!
    محتوا: شعر از لحاظ محتوا بسیار دلنشین بود و هم از مطلع خوبی برخوردار بود و هم پایان بندی مناسب داشت. سیر سرایش نیز روان و یکدست بود و به دل می نشست و اتفاقات به طرزی مشروح و در عین حال بسیار هنرمندانه در آن گنجانیده شده بود. اما با این وجود هنوز جای کار داشت.
    اگر از عینک ریزبینی و عدسی تنگ تری به شعر نگاه کنیم شاید حرف های بیشتری برای گفتن باشد که در این مجل ناچیز نمی گنجد. باشد تا از نزدیک زیارتتان نمایم و سخن گوییم. اگر دیار چترهای سبز را قابل بدانید.
    مصدع شدنم را عفو بفرمایید و خانواده را سلام و سرود مهر ما را برسانید.
    به روز باشید و بهروز
    یا علی
    پاسخ:
    سلام. اولا که خیلی متشکرم از حضور سبزتون. و ثانیا از اینکه لطف کردید و بنده کمترین رو راهنمایی فرمودین. انشالله خدا توفیق استفاده از راهنمایی هاتون رو بهم بده. مشتاق دیدار هستم
    سلام .
    هرچی بگم قشنگ بود کم گفتم .....
    نابود بود .داغون .فجیع .توپ .کره .....همه چی . اجرتون با دوست شهیدتون !
    ای شقایق های آتش گرفته
    دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را برخود دارد.آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
    شهید آوینی
  • عاشق دور از وطن
  • سبحان الله ماشالله چقدر استعداد دارید خدا قوت بده
    واقعا : آی شهدا کاشکی مارو می دیدید
    حال خراب مارو می فهمیدین

    خوش به حالشون که با دست پر از میانه همه رفتن
    التماس دعا برای اونایی که دور از وطن هستن

    یا علی
  • سیدمحمد رضا سید موسوی
  • جزاکم الله خیر الجزا
    سلام..
    مثنوی 70 من بودی!!!
    ولی توش 700 من بود، اگه زودتر زن می گرفتی چی می شدی!!
    نه خداییش خوب بود..
    چقدر دیروز دوست داشتم این شعر خونده میشد .اونم با حضور آقایووون
    کم آوردم چی بگم .............

    شهدا انا بکم لاحقون
    قطعا به شما خواهیم پیوست
    سلام
    تازه خوندمش
    خب معلومه عالی بود دیگه گفتن نداره
    چاکر هر چی نسل سومیه
    گرچه با یاد شهیدان دلخوشم
    شعله می نوشم سرآپا آتشم
    روزگاری باز شد باب جهاد
    کاروان رفت و مرا تنها نهاد
    ماندم از ره خاک عالم بر سرم
    با چه رو نام شهیدان می برم
  • آفتاب نیمه شب
  • حق را به نرخ پستی و خودکامگی فروخت
    آتش خرید و در شرر بخل خویش سوخت
  • مامان نی نی تپل
  • خیلی عالی بود
    احسنت
    تبارک الله
    دست شما درد نکنه کبد .
  • غربت تنها از کوچه یاد شهیدان گذشت و غریب
  • ...

    خوش به حال یعقوب که تونست تو نامش به یوسف بنویسه از یعقوب بنده

    کلمه ی بزرگی بود که بزرگا بهش رسیدن و ماهااااا....

    افسوس

    از مخلوق گناه کار
    خالق:همتا ندارد

    خیلی قشنگ
    سلام . احسنت کم الله .
    مظلومیت شهدا و خانواده شهدا و کانون رو بخوبی نشان دادید .
    واقعا چرا اقایون قدر شهدای نسل سوم رو نمی دونن ؟ نکنه شهید فقط باید نسل اولی یا دومی باشه تا بشه بهش گفت شهید ؟ نسل سومی که بهتر میتونه الگوی نسل خودش باشه . چرا قدر نمی دونن ؟ چرا عالمانه فرصت سوزی می کنن ؟ چرا عالمانه به شهدای نسل سوم پشت می کنن ؟
    خداییش خوب بود
    سلام
    خیلی خوش آمدید
    احضار روح کجا بود
    روحه خودش احضار شده بود
    این پستتون هم واقعا قشنگه
    خوش باشید
    سلام کبد . من دوباره خوندمش ! نظرم هست بفرستینش برا مقامات استانی بعدش به جرم اقدام علیه امنیت ملی بیان بگیرنت بعدش یه عده جو گیر بیان ژشت در اونجایی که عرب نینداخت برات شمع روشن کنن بعدش بابت اینا از طریق حاج محمودشون نامه بزنن به اطلاعات فارس بعدش رییس اداره را عوض کنن بعدش امام جمعه خواستار صلح بشه بعدش حکم بدوی ربا تو بزنن بعدش تو اعتراض کنی بعدش در دادگاه تجدیدنظر با فشار مطبوعات محلی !! تبرئه بشی بعدش بری تو لیست سیاه بعدش آقو بیاد مصاحبه کنه بگه تو رو اصلا نمی شناسه و از این حرفا و قس علی هذا .... اما مهم اینه که فرماندار از سرجاش تکان هم نمیخوره ! آدم بعضی موقع خود شیطان می شه دلش میخواد این محمود جون رای نیاره تا حداقل فرموندار عوض شه
    بسه دیگه ! مردیم از بس تحلیل کردیم
    سلام.
    خیلی وقته که مطالبتون رو میخونم. ولی برعکس همیشه اینبار اشک تو چشمام حلقه زد. من قبل از انفجار کانون نیومدم.ولی تو دو باری که بعد از انفجار اومدم, شهدای کانون رو با تمام گوشت و خونم درک کردم.و حالا هم توی شعر شما.
    به نظر من چیزی که به شعر زیبایی میده قافیه و وزن و ... نیست .بلکه حسسیه که نویسنده توی دل کلمات میگذاره و شما خوب اینکار رو انجام دادید. مطمئنم که با هر بیت شعرتون اشک ریختید.
    راستی محض احتیاط با سایر رفقاتون عقد اخوت ببندید که اگه باز یکیِِشون دل به امام رضا سپرد و کبوتر حرم آقا شد<شما رو از یاد نبره.
    التماس دعا.
    در ضمن مایدوارم اعتکاف امشال بتونم ببینمتون.
    سلام........
    اولا خیلی قشنگ بود..........
    دوما بابا من شیرینییییییییییییی میخوامممممممممممممممممممممممممم
    پر از بغض و شرمندگی...آخرش به دل ما موند یکی تو این صدا و سیما یه یاد درست و حسابی از شهدامون بکنه....بیخیال مهم الله است که حواسش به همه جا هست
    ای شهید
    ای آنکه برفراز کرانه ازلی و ابدی بر نشسته ای....
    دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش...
    سلام
    ماشالله اینقد مفصل بود که مدل سریالی خوندمش
    با این که تو جریانا نبودیم ولی گزارش کاملی بود تقریبا سر در اوردیم از ماجرا
    ولی از همه قشنگ تر درد و دل با دوست شهیدتون بود.
    با کمی زیاد تاخیر به دلیل قطعیت اینترنت سال نو و مرغیزگی هم مبارک.
    ایشالله شمام توفیق عاقبت دوستتونو پیدا کنید.
    ایول
    خیلی توپه به مولا
    آفرین
    سلام....
    خدایییش بدم میاری شیرینی!

    شیراز ..کف پای جنابعالی
    سلام
    خدا قوت
    انصافا زیبا و تکان دهنده بود...
    موفق باشی عزیزم
    بابا ایول داریا
    میدونستم قلمت ایول داره ولی نه دیگه انقدر
    قدر این استعداد رو باید دونست ولی هواست به سر و گردنت باشه یهو میبینی...
    خلاصه ایول داشت
    عالی بود
    قال فالحق و الحق اقول: گفت آری آن حق است و من نیز حق را می گویم.

    می سپاریم برخی از دوستان "آخرین ماه سال شمسی" برای تان دود کنند!!!


    سلام!

    چند روز پیش در مورد ماه! یک شعر خواندم که کلی یاد شما ووبلاگتان افتادم...

    خداوند خیرتان دهاد.

    التماس دعا.

    یا علی.
    بهتر از این نمی شد.
    سلام
    هر آنچه از دل براید لاجرم بر دل نشیند
    همه تداعی گر یک سال پیش بود چه زود گذشت اونها معلومه الان در چه حال هستند ولی ما چی؟
    wow
    من تا سومیش تونستم بخونم
    موفق باشی
    باز اشک ما رو در آوردی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">