هوالعزیز
اردیبهشت که باشد، توی بلوار چمران که رد بشوی، پیاده روها را که ببینی، کلی درخت توت میبینی و کلی آدم آویزان به آنها را.
- بعضیها کمی توت میخورند، حواسشان هست که لباسهایشان لک برندارد، دهانشان که شیرین شد میروند.
- بعضیها اول کمی توت میخورند، بعد کمی بیشتر میخورند، میگویند دو تا دانه دیگر که بخورم میروم ... دوباره میخورند، اما سیر نمیشوند ... کم کم دستهایشان رنگ توت میگیرد، کم کم لباسهایشان لک میشود ... دوباره میخورند ... کم کم با خودشان میگویند گور پدر لباسها را کرده ... بگذار فعلا بخوریم ... و ...
یا علی مددی
- ۸۸/۰۲/۲۶