هوالعزیز
من فکر میکنم آن دنیا که بشود خدا هیچچی از آدم نمیپرسد. فقط میپرسد خب عزیز دلم. بگو ببینم چه کار کردی؟
بعد من انصافا چه بگویم؟
یا علی مددی
- ۲۱ نظر
- ۰۴ بهمن ۸۷ ، ۱۱:۴۳
هوالعزیز
من فکر میکنم آن دنیا که بشود خدا هیچچی از آدم نمیپرسد. فقط میپرسد خب عزیز دلم. بگو ببینم چه کار کردی؟
بعد من انصافا چه بگویم؟
یا علی مددی
هوالعزیز
میان پرده :
صدها سر و دست و چشم و پایی دیگر
یک قتلگه خون و ندایی دیگر
پیچیده طنین درد "هل من ناصر"
در غزه، میان کربلایی دیگر !
پرده اول :
« سلام بر سرهای از بدن جدا شده »
طراح : مجید زارع
پ.ن: شور عشق ... محرم از راه می رسد ...
یا علی مددی
هوالعزیز
صحبتی با منتظرالزیدی قهرمان :
ای کاش که من جای شما میبودم
ویرانگر دشمن خدا می بودم
وقتی که ندا رسید " فاخلع نعلیک " ...
ای کاش که من هزارپا میبودم !
پ.ن : خیلی وقت ها باید کمک کرد. حتی با یک ۱۰ تومانی. با یک دعا . یا حتی ... با یک شعر پکیده !
یا علی مددی
هوالعزیز
یک
بعضی از آنتی ویروسها تنها کاری که بلد هستند این است که ویروسهای سیستمتان را نشانتان بدهند و هیچ کاری هم نکنند. فیالواقع فقط داغ دلتان را تازه میکنند.
الغرض، این روزها به حافظ هم که تفال میزنم میآید :
مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمان ابرو ...
و یکی نیست بگوید زکی! همشهری. این را که خودمان هم میدانستیم !
دو
دوباره عرفه رسیده است و هزاران فرسنگ با معرفتش فاصله دارم ...
یعنی میشه یه روز برسه ما کسی باشیم که ...
... به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو ...
یا علی مددی
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟!
بیت : مرحوم سیدحسنحسینی
نه بستهام به کس دل
نه بسته کس به من دل ...
هوالعزیز
هی ناز میکنند برایت کلاغها
چون ناز میخری ، همه از سوی باغها -
پرواز میکنند و به سویت روانهاند
حتی خروسها و شترها، الاغها
بازار کفتران حرم هم کساد شد
از بس که شعر گفته شده از کلاغها
مظلوم میشوند به هر شعر و میروند
بالاتر از کبوتر و قرقی و زاغها
***
با این روال نیز به زودی کلاغها
بالا روند ز گنبد ز صحن و چراغ ها
پ.ن :
- هشدار به امام رضا (ع) !!!!!
یا علی مددی
دوستت دارم
به همون اندازه که دوستم داری، سه تا بیشتر
هوالعزیز
وقتی دلت تنگ است ، وقتی ز من دوری
یادت بیاور : ما ، در صحن جمهوری !
با هم ولی تنها ، روی دو تا قالی
من دزدکی چشمک ، تو خندهی زوری
معلوم بود اما ، بغضت چه سنگین است
گفتم چرا غمگین؟ گفتی همینجوری
نقارهها خواندند ، اشک تو جاری شد
باران عشق آمد، بر دامن حوری
***
وقتی دلم تنگ است، وقتی ز تو دورم
این روزها سالاند ، این سالها نوری !
پ.ن :
1. محض اطلاع انشتینهای گرامی :
مستحضر هستم که سال نوری واحد مسافت است نه زمان. ولی کلا یعنی خیلی.
2. محض اطلاع مفسرین گرامی :
خواهشن دنبال شأن نزول این شعر نگردید. روایات مختلف است.
۳. محض اطلاع روانشناسان گرامی :
گریه بر هر درد بیدرمان دواست.
یا علی مددی
هوالعزیز
پیمبران همه شاعر
پیمبران همه عاشق
ز شاعران الوالعزم روزگار یکی کم ...
پ.ن :
- میخواستم بیت بالا را برای سالگرد قیصر بنویسم. اما انگار باید برای صفارزاده نوشت ...
(بیت از قزوه)
یا علی مددی