ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

کمی 30 یا 30

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۸۸، ۰۹:۴۱ ق.ظ | ۲۲ نظر

هوالعزیز

هر هفته یکی بیانیه، یک نامه
ای خاک بر آن سر تو (بی عمامه) !
هشدار ، اگر علی بیافتد از پی
از ترس برون درآری از تن جامه !!!

***

آن قدر شهید دیدی ، آقا محسن
سی سال چه ها کشیدی، آقا محسن
حاشا به بصیرتت ، به صفین زمان
قرآن سر نی... ندیدی ، آقا محسن؟

***

گر گشت زمانه پر ز تشویش، برو
هرگز مخوری فریب سبزیش ، برو
دستور علی آمده این بار دگر
مالک تو نیا عقب، بزن ، پیش برو


یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

آرزو

سید عباس حقایقی | شنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۸، ۰۹:۰۱ ب.ظ | ۰ نظر

من با تو

به همه‌ی آرزوهایم رسیده‌ام !

  • سید عباس حقایقی

در مذمت علم و دانش

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۸، ۰۲:۰۸ ب.ظ | ۲۳ نظر

هوالعزیز

در مذمت علم و دانش و در پاسخ چندباره به سئوال معروف « علم بهتر است یا ثروت؟ » و در راستای باز شدن یخ این وبلاگ و به جهت خالی نبودن عریضه ، عرضه داشتم :


کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است
( فاضل نظری )

******************

از خر شیطان بیا پایین تو ، نادانی بس است
هفتصد سال است می خوانی تو ، خرخوانی بس است

پاس کردی درسهایت را تو با نذر و نیاز
این یکی هم پاس خواهد گشت، قربانی بس است

پند من را بشنو وقتی که گرفتی مدرکت
آن زمان در پای کوزه هان، پشیمانی بس است

این مهندس های مدرک دار، بی مصرف بُوَند
بهر پایان بردن مترو، دو افغانی بس است

ول کن این دانشگه آزاد را ، آزاد باش
پول یک ترمت برای هفت زندانی بس است

درس را ول کن برادر جان برو دنبال پول
جمع کن دیگر نصحیت های پنهانی بس است

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

برای پدر

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۸ ب.ظ | ۹ نظر

هوالعزیز
یادش به خیر بچه تر که بودم یک بار وقتی از سفر قم برمی‌گشتم برداشتم برای پدرم یک کتاب هدیه خریدم. کتاب، شرح حال آیت الله بهاءالدینی بود.
وقتی خواستم کتاب را هدیه بدهم با خودم گفتم همین طوری که نمی شود، باید اولش یک تعریضی چیزی بنویسم! . خلاصه اینکه صفحه اول کتاب را باز کردم و نوشتم :
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
بعدتر که برای رفیقی تعریف می کردم، محکم زد پشت سرم و گفت : ای خاک بر سرت. آدم برای پدرش همچین چیزی می نویسد؟

...

بقیه اش را توی سایت شخصی پدرم دنبال کنید. البته هنوز تکمیل نشده :

http://www.haghayeghi.ir/

  • سید عباس حقایقی

زبان حال

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۸۸، ۰۱:۵۵ ب.ظ | ۹ نظر

هوالعزیز

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل  قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد

پ.ن:
1. شاعر : حمیدرضا برقعی
2. شعرهای محشری دارد
3. لینکش همین بغل است. پرسه در خیال

  • سید عباس حقایقی

معتادنامه !

سید عباس حقایقی | جمعه, ۸ آبان ۱۳۸۸، ۰۳:۲۸ ب.ظ | ۱۹ نظر

هوالعزیز

درد دل یک معتاد در حرم امام رضا (ع)

یک عمر میان غفلت و بد مشتی
یک عمر ببین ژلمتُ نفشی ، مشتی
هشتم گرو نه اشت، دشتم تو بگیر
آخر تو امام هشتم ما هشتی !!!

پ.ن :
۱. معتاد گناهیم. نگاهمان کن آقا
۲. مرا از اینکه می بینی پریشان تر چه می خواهی ؟
۳. میلادش مبارک

  • سید عباس حقایقی

شطحیات رمضانیه

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۸۸، ۰۱:۳۹ ق.ظ | ۲۵ نظر

بسم رب الرمضان

یک ) خودم یه پا اوستام

- داره دروغ میگه به جون خودت
- دروغم کجا بود. همش تقصیر این بود
- من ؟ بزنم شل و پلت کنم؟ مردکه‌ی نفهم. من کجا بودم اصلا؟
- بله تو. من که از این کارا نمیکنم. تو گفتی بکنم.
- ای بابا شما یه چیزی بهش بگو خب. راست راست داره دروغ میگه. اصلا شما اون موقع من رو گرفته بودی ، اونجا نبودم.
- بنده ی من! استثنائا این دفعه رو شیطون راست میگه. توی ماه رمضون من غل و زنجیرش کرده بودم. خودت کردی که لعنت بر خودت باد !

ای وای اگر دیر شود، دیر رَوم
با توشه ی عصیان و زمین‌گیر رَوم
شیطان که برای هر کسی زنجیری ...
ترسم که خودم بدون زنجیر روَم

***
دو ) هویجوری از سر تشنگی‎های هر روز

گویند مرتب که فلانی مُرده است
از شدت ضعف، روزه اش را خورده است
از بس که هوا گرم و خدا نامرد است
امسال عجیب روزه ما را بُرده است

* التمسدعی

  • سید عباس حقایقی

خاطره

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۳۹ ق.ظ | ۲۵ نظر

به نام خدا
ما امسال در تابستان رفتیم مشهد. من با زنم و پدرم و مادرم و داداش هایم و خواهرم و شوهر خواهرم و خانواده خاله اینهایم رفتیم.
من در آنجا به من خیلی خوش گذشت. اما روز اول در حرم باران آمد و همه ی قالی ها خیس شد و خیلی وضعیت چپلی پیش آمد.
من در حرم نماز جماعت می خواندم که ناگهان یک کودک داد زد زنده باد جومونگ و من خنده ام گرفت. یک شب هم من و خانمم داشتیم راه می رفتیم که آقای حائری را دیدیم. ایشان همه ی ریش و موهایش را قرمز کرده بود. من ایشان را دوست دارم.
ما در روز آخر از آشپزخانه ی حرم خورشت سبزی گرفتیم و خوردیم که بسیار خوشمزه هم بود.
این بود خاطره ی من.

  • سید عباس حقایقی

اعتکاف 88

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۸۸، ۰۶:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

هوالعزیز

 

 

 

  • سید عباس حقایقی

کار فرهنگی

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ | ۱ نظر

هوالعزیز
به طرف تاکسی می‌روم که کمی جلوتر برایم ایستاده.
- مستقیم
- بیا بالا
- آقا هزاری دارم. خورده دارید؟
- بیا بالا حالا یه کاریش میکنیم.
می‌روم بالا. هزاری را میگیرم جلویش. پیرمرد راننده می‌گوید : عجله نکن پیرمرد !
دو نفر دیگر را هم سوار می‌کند و ماشین راه می‌افتد.
راننده صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید :
- ببخشیدا. ولی میگن عجله کار شیطونه. به جز در 5 مورد. هر کی درست گفت ، کرایه ازش نمی‌گیرم !
کمی خودمان را جمع و جور می‌‌کنیم. به ذهنم فشار می‌آورم. تا بخواهم فکر کنم خانمی که جلو نشسته می‌گوید : ازدواج .
- آفرین. این یکیش.
چند ثانیه بعد یادم می‌آید و می‌گویم : میتی که روی زمین مونده رو باید خاک کرد.
دست‌های راننده از روی فرمان بلند می‌شود و برایم کف می‌زند : احسنت. این دو تا. اگه همه‌تون با کمک هم بگید از هیچ کدوم کرایه نمی‌گیرم.
خیلی دلم می‌خواهد کمی بیش‌تر فکر کنم اما می‌رسم به مقصدم و باید پیاده بشوم.
.....
....
..
پیرمرد چه قشنگ منبر رفت. پیاده می‌شوم و می‌روم خانه. تا می‌رسم توی گوگل سرچ می‌کنم تا ببینم که آیا سه جای دیگری که عجله کردن اشکال ندارد، موقع کرایه دادن تاکسی را هم شامل می‌شود یا نه ؟!

عجله کار شیطان است مگر در چند مورد
1- وقت نماز که رسید باید عجله نمود که وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امکان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امکان باید شتاب کرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید.

پ.ن: دقیقا پیدا نکردم که حدیث است یا چیز دیگری. در ضمن این شش تا هست. اگر کسی دقیق‌ترش را می‌داند کار خوبی می‌کند اگر به ما هم بگوید

  • سید عباس حقایقی