دویدم و دویدم ...
سید عباس حقایقی |
يكشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۰۵ ب.ظ |
۱۱ نظر
یارفیق
بچه بودم. نوزاد بودم فی الواقع. یکی دو تا دفتر مشق داشتم که خیلی مرتب و منظم توی آنها مشق های «مندرآوردی» مینوشتم. یک مشت شکل نامفهوم و بیخود. بخاطر اینکه عاشق مدرسه رفتن بودم.
مدرسه رفتم. هر روز خواب می دیدم که امسال تمام شده و بزرگ تر شده ام. ابتدایی، راهنمایی ، دبیرستان ...
- ۱۱ نظر
- ۲۲ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۰۵