یا الله
حکایت آن شخص که خواب دید که آنچه می طلبی از یسار به مصر، وفا شود. آنجا گنجی است در فلان خانه. چون به مصر آمد کسی گفت: من خواب دیده ام که گنجی است به بغداد… آن شخص فهم کرد که آن گنج در مصر گفتن، جهت آن بود که مرا یقین کنند که در غیر خانه خود نمی باید جستن ... (مثنوی، دفترششم)
***
گشتیم و گشتیم دوباره برگشتیم سر خانهی اول. هیچ چیزی مثل مطالعهی کتاب نمیشود.
بعضی وقتها دلم میکشد که یک کافهکتابی توی شیراز داشتیم. یک جای دنج. که آدم برود روزی ده ساعت بنشیند و کتاب بخواند...
فلفل:
دل را بکُشت خنجر فتوای عقل، لیک
ما قائل بقای به تقلید میتایم
:دی