یک سال گذشت!
سید عباس حقایقی |
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ب.ظ |
۰ نظر
سلام
- امروز سالگرد اعزامم به خدمت «مقدس» سربازی است. اعتراف میکنم که 2 کیلو وزن اضافه کردهام. دارم از بیدردی درد میکشم و خوشی از هر لحاظ زده زیر دلم. اینها اما از خواص سربازی نیست. اینها از نتایج بی اعتقادی به کلمه «مقدس» است! که اگر اعتقادی بود و عرضهای؛ الآن باید شهید میبودم و حالا که شهید نیستم پس به حکم «بل احیاء عند ربهم یرزقون» مردهام.
نتیجه: انّا لله و انا الیه راجعون. یک سال گذشت!
- هفتهی پیش یک نیمروز دوستداشتنی را در کنار رضای امیرخانی گذراندم. حیفم آمد نگویم که این بشر تا چه اندازه متواضعانه من را و حدیث نفسگوییهای من را تحمل کرد. قسمت حافظیه و حافظخوانیاش را از همه بیشتر دوست داشتم. کلا هرجا که سین برنامه نبود خوب بود :دی. از سیدمهدی هم بابت تدارک این دیدار سپاسگذارم.
- گفتند طرف را توی ده راه نمیدادند؛ سراغ خانهی کدخدا را میگرفت. شده حکایت من. هنوز نرفتهام توی حوزه، کلی با سایهی مسئولین پذیرش حوزه جنگیدهام :دی
ولی انصافا پذیرش بر اساس معدل شاید ناصوابترین روش ممکن است. یعنی معدل 14 مهندسی برق صنعتی شریف پایینتر از معدل 15 یک رشتهی پکیده در دانشگاه آزاد دارقوزآباد سفلی است؟
-
برای کارهای ثبتنام رفتم قم. با سه چهار نفر از دوستان طلبهام حسابی گپ زدیم و من هر لحظه مشتاقتر، مصممتر و باایمانتر نسبت به مسیری که انتخاب کردهام هستم.
«مفاتیح الحیاة» را سوغات گرفتم برای حضرت ماهبانو و «راه و رسم طلبگی» را به پیشنهاد آسیدمرتضی حسینی برای خودم گرفتم. کتاب فوق العاده خوبی است و واقعا به دوستانی که تازه میخواهند طلبه بشوند پیشنهاد میکنم. تقریبا همهی دغدغههایی که در ذهن یک طلبهی مبتدی جولان میدهد را به تفکیک پاسخ میدهد.
- فلفل:
پیش از تو / من چهار سال ثبت نام کردم
و هر سال فقط نگاه کردم که چطور هیچ قرعهای به نامم نمیخورد
برکت با تو بودن اما / بی قرعه، قرعه به نامم زد/ تا زائر سرزمین ملائک باشیم
یادش به خیر
دو سال گذشت !