دلتنگی برای گروه مرحوم محروم آروی
سید عباس حقایقی |
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۱، ۰۱:۳۵ ب.ظ |
۰ نظر
سلام
- قِر جدیدم این است که کارهایم را نوشتهام روی وایتبرد. فیالحال 9 تا کار دارم که پولی است. یعنی آخرش قرار است به شرط خوشقولی من و خوشحسابی کارفرما؛ یک چیزی بگذارند کف دستمان. اما اتفاقی که به طور معمول رُخ میدهد یا بدقولی من است یا بدحسابی کارفرما!
آنها که هیچ. 4 تا کار دیگر اما هست که برای دل خودم قرار است انجام بدهم. تذکره، طلب وصل (بفرمودهی سیدعلی)، ابوی آنلاین و شجره نامه . این چهارتا منهای کلی طرح و ایدهی دیگر است که از روی وایتبرد مغزم پاکشان کردم. تذکره را که نگاه میکنم - چونان طفلی وغ وغ کنان رها شده بر درب ورودی ایستگاه مترویی، یا پلکان مسافرخانهای، یا صندلی اتوبوسی - دیگر دست و دلم به کار نمیرود. این کارها یک تیم همراهِ همدل میخواهد.
دلم برای روزهای قشنگ گروه مرحوم محروم آروی تنگ شده است.
- این روزها هر جایی که فکر میکنم چیزی که به درد آیندهی حوزویام میخورد دستگیرم میشود سرک میکشم. میان همهی مطالب اینترنتی و گپ و گفتها و همنشینیها یک سری از مطالب با عنوان وقتی طلبه شدم از جناب محمدحسین امین در سایت تبیان برایم خیلی راهگشا و جالب بود. ( لینک دوازده قسمت این مطلب در اینجا )
- حضرت ماهبانو حدود سی چهل فیلم سینمایی ایرانی و خارجی از کلوپ محل کارش کرایه کرده که این تعطیلات بیکار نباشیم! گرچه هفت هشت تا را بیشتر وقت نشد ببینیم و اکثرا هم به فحش به نویسنده و کارگردان و عمّال دیگرش ختم شد. اما خوبیش این بود که «زیر نور ماه» را بعد از 11 سال از زمان ساختش دیدم. مثل «طلا و مس» فیلمی بسیار دوستداشتنی بود. اصولا بلد نیستم که یک فیلم را نقد کنم. همین که بعد از دیدن فیلم احساس آرامش بکنم یعنی فیلم خوبی بوده و دوستش داشتهام.
- فلفل:
میگن وقتی هوا بارون میباره / درخت رو شاخه صد تا غنچه داره
زمین سرسبز و خرم میشه اون وقت / هوای سال تحویل و بهاره
ولی من
اعتقادم اینه بانو
هوای بعدِ لبخندت بهاره