ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

لالایی

سید عباس حقایقی | شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۰، ۰۱:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر

سلام

  • امروز یک‌هو دلم کشید و رفتم دفتر سید‌مهدی. پس از مدت‌ها. بعد هم دفتر مهندس.  واقعا دوست خوب نعمتی است ها. کلی حرفیدیم و چندین گره از مغزم باز شد. راستی یادم باشد یک بار عکس اتاق سید مهدی را بگیرم. به قول امید - که کرم نوشتن به این یکی اخوی هم رسیده - آدم تو اتاقش سرگیجه می‌گیره ( به نقل از سید مهدی ) بس که کتاب و سی دی و جزوه و فلش کارت و چی و چی از کف تا سقف اتاق ریخته شده !
  • حوصله انتخابات را ندارم. این دور دوم دیگر چه صیغه ای است؟ کاش کلکش کنده شده بود رفته بود پی کارش.
  • این چند روزه از بس شیفت‌بندی بودیم کلا سیستم خوابم به هم ریخته. همین امشب از مغرب خوابیدم تا پاسی از شب! کانون را هم از دست دادم. چه حیف.
  • خیلی خوبه که این‌همه گره توی کارم می‌افتد. چون خیلی وقت‌ها بالاجبار به این‌جا می‌رسم که خب می‌ریم در خونه‌ی خدا درست میشه!
  • خوبه که کوتاه تر بنویسم.
  • فل‌فل:
    بس که من بلد نیستم بخوانم
    لالایی‌ات این است :
    «یکی انگار
    داره دل رو
    به یه جای غریبی میکشونه ... »
    همین روزهاست که از حسادت
    فایل‌ش را از روی گوشی‌ات حذف کنم : دی
  • سید عباس حقایقی

#999

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">