هوالعزیز
دو دلم: اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم!
همه "یک" گفتم و دینم همه "یکتایی" بود
با کدامین قلم امروز دو تا بنویسم؟
ای که با حرف تو هر مسالهای حل شدنیست
به خدا خود تو بگو، نام که را بنویسم؟
صاحب قبله و قبله، دو عزیزند، ولی
خوشتر آن است من از قبلهنما بنویسم!
آسمان، مثل تو احساس مرا درک نکرد:
باز غمنامه، به بیگانه چرا بنویسم؟
تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصهی درد، به امید دوا بنویسم؟
قلمم، جوهرش از جوش و جراحت، جاریست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها، قصد خطر کردم و گفتی: ننویس!
پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟
بعد یک عمر، ببین، دست و دلم میلرزد
که "من" و "تو" به هم آمیزم و "ما" بنویسم
"من" و "تو" چون تن و جاناند، مخواه و مگذر
این دو را، باز همینطور، جدا بنویسم!
شعر من، با تو پر از شادی و شیرینکامیست
باز، حتا، اگر از سوگ و عزا بنویسم
با تو از حرکت دستم برکت میبارد
فرق هم نیست؛ چه نفرین چه دعا بنویسم
از نگاهت، به رویم، پنجرهای را بگشا
تا در آن منظرهی روحگشا بنویسم
تیغ و تشباد، هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم
عشق، آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت:هر شب غزل چشم شما بنویسم !
شاعر : خلیل ذکاوت که همشهری مان هم هست
یا علی مددی
- ۸۷/۰۳/۰۸
از طرف ما به این همشهریتون بگید دو تاشو بنویسه. دیگه الان شرک گناه نیس.