امکان ندارد که مردی ...
سید عباس حقایقی |
جمعه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۶، ۱۰:۳۱ ب.ظ |
۱۲ نظر
هوالعزیز
شاید دروغ است شاید ، این قصه افسانه باشد
امکان ندارد که مردی ، این قدر مردانه باشد
باور ندارم که یک تن ، در بزم پولاد و آتش
وقتی که از تیر سیر است ، این گونه مستانه باشد
سلانه سلانه دارد ، از کشتگان می شود رد
انگار در حلقه ای از مستان میخانه باشد
رقصی از این گونه سرمست ، هم دوش یاری قبول است
اما نه وقتی که نعش یاری سر شانه باشد
می بوسد و می نوازد خونین رخ کودکش را
باید که آلاله این طفل ، وین مرد پروانه باشد !
دیوانه ام من! به قرآن ! پای کسی در میان است
لیلی خودش پای رقص است ، عاشق که دیوانه باشد
شعر : علی محمد مودب
یا علی مددی
- ۸۶/۰۶/۳۰