لو.دخعهذدقوئ
سید عباس حقایقی |
پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۳۸۶، ۰۱:۴۵ ب.ظ |
۲۰ نظر
هوالعزیز
۱.
چنگ انداخته ای توی پنجره های ضریح
خسته ای ، درمانده
میخواهی لب تر کنی. حاجت بگیری
...
بغل دستی ات را نگاه میکنی
پسر بچه ای 5 ساله
یواشکی حرف میزند. گریه میکند. هق هق
...
زرششششششششششششششک
۲.
افــــشـاند هزار دل ز هر حلقه زلــف
گفتا که دلت بجوی و بردار و برو
یا علی مددی
- ۸۶/۰۶/۰۱