ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

کی یادشه اولین گریه اش رو ؟

سید عباس حقایقی | يكشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۸۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ | ۲۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.

کی یادشه اولین باری که گریه کرد رو؟ خب اولین باری که گریه کردیم که قطعا پس از تولد بوده. یحتمل این هم خودش حکمتی داره که آدم تا به دنیا میاد گریه میکنه.

ولی منظور من اینه که اولین باری که اشک رو حس کردید آیا کسی یادشه یا نه؟

ینی مثلا با تعجب حس کنی یه چیز عجیب داره رو گونه هات راه میره؟ بعد ببینی یه قطره آبه. با احتیاط بچشی. ببینی شوره. بعد بفهمی که به این میگن گریه؟

به نظرتون اینجوری بوده ما یادمون نیست ؟

یا اینکه اصلا قبل از اینکه بیاییم گریه رو به ما یاد دادن؟
نظر من که اینه. ما قبلش یحتمل تو عالم ذر سینه زنی مشتی داشتیم . حکما هر روز مجلس بوده دیگه

یا علی

  • سید عباس حقایقی

هویجوری قموی

سید عباس حقایقی | يكشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ | ۱۵ نظر

به نام خدا

سلام

۱. دستشو برد قنوت. یحتمل بسی دستاش سنگینی میکرد که همینجوری خم شد تا رکوع. ولی خداییش پیرمرد باحالی بود.

۲. چیه؟ سفر که اشکال نداره؟‌ پوکیدم خب. نائب الزیاره هستیم. لا گیر لفطا. خودم برا همه دعا میکنم. خیلی پرروام نه؟ یکی نیس بگه حالا دعا نکن. مگه چی میشه. نمیدونم.

۳. شهید رجایی :‌ یکی چیزی که من همیشه در زندان انفرادی با خودم میگفتم ، این بود که فلانی ! همه اش که نباید دیگران سرنوشت باشند و تو سرنوشت آنها را بخوانی ، حالا یک بار هم تو سرنوشت درست کن و بگذار دیگران بخوانند.

۴. تعطیلات تموم شد؟ عید خوش گذشت؟ آخی . بمیرم. ما که کل سال مخمون تعطیله. بیتر.

۵. هویجوری ۵ تا به نیت چهارده معصوم ع . دوبله دعا میکنم واسه اونکه بم گفت هر چی میخواستن به حضرت زهرا س بدن رو ...... خودش میدونه.

چاکریم و یا علی

  • سید عباس حقایقی

مشهد امام رضا ع

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۸۳، ۰۱:۲۶ ق.ظ | ۲۸ نظر

بعد از مشهد

۱. خب خب خب. پولا سر دست. فاکتوراتون آماده اس.  عرضم به حضورتون که به من چه دیگه. من دعا کردم براتون. حالا اینکه بالا رفته یا نه به من هیشششششش ربطی نداره.

۲. جواز گرفتی یا نه؟ شب آخر دم در حرم.
میگفت آقا وایساده بوده دم در جواز کربلا امضا میکرده.
میگفت آقا گفته برا همه نوشتم. خودشون باید بیان بگیرن.
میگفت آقا گفته که خیلی ها رو می نویسم خودشون میان پاک میکنن.
میگفت آقا گفته هر وقت بیایید هستم. بیایید خودم امضا میکنم.
خب. حالا
جواز گرفتی یا نه؟

۳. جدی دست آقاسید و باقی بچه ها درد نکنه. خسته نباشن و خداقوت.

۴. اونجا هم نوشتم. این شعره خیلی حال میده . دلم نیمد اینجا هم نگم.
هر چی ناز کنی آقا بهت میاد اینم بمونه .....

۵. ابازم اینیکی را هویجوری مینویسم که جونم در بره کسی هم نفهمید نفهمه مهم اینه که میدونی اصلا چیه چرا ایندفه آرومتر بود نمیدونم خودم ها اصلا خیلی کم تر هم رفتم ولی مطمئن ترم چرا رو جدی نمی دونم شایدم میدونم به هر حال بازم حرمتو عشقه آقا . ایندفه هتل اون طرف خیابون بود خیلی از روبرو گنبدت رد شدم. حال میکردی بهت سلام میکردما ؟ نه. معلومه که حال میکردی. منم حال میکردم. بازم گنبدتو عشق است. بخوام تا صب علی الطلوع واست مینفیسم ولی فایده نداره. نوشتنی نیس اینا. نه آقا؟

***************

در مشهد

۱. سلام. وای چقدر تو راه اله بود و بله بود. چقد سخـــــتـــــ.......
هیس. جدی هیس. میخواستم از دهن سرویسی های اینجا بنویسم ولی دیشب تو حرم فهمیدم که اصلن اینجا همش حال و هوله. اگه خسته ای یه نیگا به گنبد بنداز. حله؟. حله

۲. خب این میشه آخرین مطلب سال ۸۳.  یک سال و خورده ای الکی مطلب چاپوندیم اینجا. ولی اینیکی فرق میکنه. چمیدونم. چیزی که خب به ذهنم نمیاد. فقط . فقط. فقط حرم خیلی خوشگله

۳. هویجوری دیگه اینم مینویسم. ایشالله واسه همه می دعاییم. بسی قطعا و مسلما و تحقیقا و حکما جای اوناییی که نیستن سبز و ایضا خالیه. میگن از راه دور هم میشه زائر بود و اینا. نمیدونم. ولی اینجا خیلی حال میده. تازه من بخبخت بیچاره که چیزی نمفمم. بچه هاااا. اوف. بسی خوششششش به حالشون. چی دارم میگم. چمیدونم. خوش بگذره. سال نوتون مبارک. چاکریم. فعلا یا علی

http://www.rahpouyan.com/monasebat/84/mashhad

***************

قبل از مشهد

۱. چارشمبه سوری ! . اومدم تو کوچه اومدم بیرون. بوی باروت و صدای تق و توق همه جا پیچیده. اوف ...
نمی دونم اینجوری گفتن درسته یا نه. ولی اصلا هیچ احساس خاصی نسبت به این کارا ندارم. امروز یخده احساس غرور کردم که ملت داشتن بال در میاوردن که انواع ترقه ها رو میزنن و من هویجوری قند تو دلم آااااااااب میییییییشه که انشاءالله دو روز دیگه تو حرم آقااااااااااا علی بن موسی الرضا ع  هستم.

۲. به جان اجداد گرامیتون نگید واسه ما هم دعا کن. اصولا قبلن هم گفتم من دوس دارم فقط واسه شماها دعا کنم. ( کلک مرغابی ) .
واسه همین نرخ دعاها بدین شرح اعلام میگردد :

دعای کلی و به یاد بودن : ۲۰۰ تومن روزی / دعا تو حرم : ۳۰۰ / دعا بعد از نمازهای یومیه : ۴۰۰ / دعا بعد از نمازشب :‌۵۰۰ / قنوت نماز شب : ۶۰۰ / دعا بغل ضریح : ۷۰۰ / دعا تو مجلس : ۵۰۰ و .....

دعا موقع دلشکستگی : ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومن

اطلاعیه از سوی خدا : جناب چلوسه خنگ. من حساب بنده هامو میپردازم. شما دعا کن. اگه رسید بالا خودم پولشو میدم.

فعلا چاکریم و یا علی

  • سید عباس حقایقی

فانفجرت الضفدعة ...

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ | ۲۲ نظر

بسمه

فی یوم من الایام شاهدت ضفدعة بقرة فی المزرعة، فتعجبت من عظمتها.
فقالت : ایتهاالبقرة! کیف اصبحت هکذا؟ انا صغیرة و انت کبیرة !

قالت البقرة : ان الله خلقنا هکذا.
و خلق کل موجود علی شکل !

قالت الضفدعة : ساصبح مثلک. فنفخت فی نفسها ...
قالت البقرة : لا تنفخی ! سوف تنفجرین.
خالفت الضفدعة واستمرت ...

و بعد دقائق ...
فانفجرت الضفدعة و ماتت !

یا علی

  • سید عباس حقایقی

کرامت سرخ

سید عباس حقایقی | يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ | ۴ نظر

بسم الله

آن‌روز بار دیگر
در گیر و دار حادثه‌ای مغموم
پیشانی بلند زمزمه‌ای ناب
در رکعت گلوی تو ضربت خورد

و آفتاب نارس یک مفهوم
در خانقاه خون تو
کامل شد...
باغ کرامت است
گلوی تو

مرحوم سیدحسن حسینی
LOUH

یا حسین!

  • سید عباس حقایقی

شمر بی جمبه !!!

سید عباس حقایقی | سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۸۳، ۱۱:۰۴ ب.ظ | ۱۸ نظر

بسم رب الحسین ع

سلام

یادم میاد قدیم تر ها که بودیم زیاد تعذیه میرفتم. یعنی قبل از اینکه تاسوعا و عاشورام به صدای آقاسید گره بخورهد  همه عشقم اینم بود که برم و تعذیه ببینم. البت حالا هم اگر وقتش باشد میروم که خب نیست.
الغرض چند سال پیش تعذیه بود و روز عاشورا ...
دو سه ساعت گذشته بود و همه رو کشته بودند. تموم تموم. دیگه هیچکسی نمونده بود. امام تنهای تنها بود.
آخی. افتاده بود رو زمین
خونی شده بود
خاکی شده بود
...
شمر اومد. می دوید. زینب هم میدوید
شمر نشست و کشید
زینب هم

.........
تعذیه بود دیگه. یارو که نقش شمر رو بازی میکرد نشست کنار
خاک میریخت رو سر خودش
کلاه خودش رو در آورد. هی میزد تو سر خودش
هی گریه میکرد. ضجه میزد. ملت همه گریه میکردن ...
--------------
یکی نبود بگه آخه تو که جمبه شمر شدن نداری چرا میری بالای سر امام ...
----------------------
ها؟ برجکت گرفت؟ فهمیدی؟


بابا اینا دیگه کی بودن ؟؟؟؟؟؟

یا علی

  • سید عباس حقایقی

Title-less

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۸۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ | ۱۴ نظر

به نام خدا

جانمان در برود الهی به طرز خفنی برویم زیر تریلی جگرمان تکه شود حالمان گرفته شود دماغمان له بشود انشاءالله دیگر روی ماهش را نبینیم که چنین است و چنان است آخر اینجا هم دلخوشکردن دارد ببین دیگر شب هفتم است فجیعانه داد میزد چه اش به تو میرسد یک شاهیش هم نمیرسد بخدا راست میگویی توی این دنیا اسب هم دنبال قاطر راه میافتد یادش رفته یحتمل که اسب است یک روزی تیر میخورده هیچ نمیگفته البت بچه میدیده بهانه میگیرد دلش میگرفته خب اسب باشد دل که دارد از آنها بهتر است که دل نداشتند و شرف ایضا و حالا هم هستند ها شاید با من شاید من خداکریم است بسی کریم امشب خوب خودت را نشان دادی اوس کریم بسی خفنی بخدا چرا تمام نمیشد راستی اینهمه از را از کجا می آوریم مگر این دل چقدر است حکما بسی بزرگ است ولی من دیده ام دل یکی را کوچک بود هان مرغ بود آنیکی البت تناسب ببندی مال ما هم خیلی بزرگ نمیشود خب اونی که ساخته دل را خودش هم میداند ..................

-----------------------------

سلام

بسی الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله.

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله  الحمدلله الحمدلله.

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله .

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله.

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله.

رژه عقش. ضرب عقش. طواف عقش. دریای عقش !!!

آخی اگه حسین ع رو نداشتیم چه خاکی تو سرمون میکردیم؟

یا علی

  • سید عباس حقایقی

تصور کنید

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۸۳، ۰۲:۱۹ ق.ظ | ۱۷ نظر

به نام خدا

تصور کنید :

سوسک حیوان نجیبی باشد.

کردگدن خیار بخورد بدون هسته.

پشه انگلیسی صحبت کند.

گرگ گفتگوی تمدنها بلد باشد.

گنجشک عر عر کند.

خر عاشق بشود.

قورباغه سلطان جنگل باشد.

شیر غاز بچراند.

غاز به جوجه اش شیر بدهد.

گربه خودکشی کند.

مورچه صدای گاو بدهد.

مرغ پرواز کند.

شتر دوجداره باشد.

گوسفند کچل باشد.

طاووس دُم قرض بدهد.

ماهی غرق بشود.

خرگوش عینک بزند.

گاو ناراحت بشود.
...

و از این قبیل که زیاد است و مجال نیست. خب تصور کردید؟

آفرین. اگه تا حالا چیز دیگه ای فکر میکردید اشتباه بوده. درست همینه که نوشتم.
ببشخید پس کی او خواهد آمد؟
بسی چاکریم و یا علی

  • سید عباس حقایقی

شیراز او مشهد؟

سید عباس حقایقی | جمعه, ۲ بهمن ۱۳۸۳، ۰۲:۰۲ ق.ظ | ۲۹ نظر

ها کاکو. سلام علیک
سِی اینا که اینجو نشستن. عامو پاشید برید اورو ها
---------------
اندر دوسیه تعریض و ازینای آقاسید از شهر مشهد مقدس. البت چون هیچ بنی بشری راجع به این مطلب سخن نرانده ناچاران ما می نگاریم
نکتی چند مرقوم فرمودم که به عرضتان رسانیده میشود بدینوسیله :

1. با توجه به گفته های خود آقاسید ایشون از مشهد اعراض کردن و دیگه شیرازی شدن.

2. اصولن آقاسید چه مشهدی باشن چه شیرازی پیش امام رضا (ع) همچین یه نموره خودشو لوس میکنه. ینی به قول ملت گفتنی لم طرف دستشه.

3. آقاسید گفت که ما به بند نافتون گیر کردیم یه همچین چیزایی. خدمت حضور انوشون عرض بدارم که اولا ما چاکریم . ثانیا کجا بچه هایی باحالتر از کانون گیر میاری.
اینهمه بچه داری ماشالله یکی از یکی چفت و کور و خل و خنگ و شل و ... تر

4. عمرن تو مشهد اینهمه بیکار پیدا میکنی بیان پای منبر شوما؟

5. یحتمل دوستان قضیه اون سالو یادشونه که آقاسید قرار بود برن. بهله . حالا بازش نمیکنم

6. آقا     سانسورمیشود     . فی ادامه همون شماره قبلیه. تازشم وقتی اقاسید رو منبر گفتن یه مشتیشون زدن به دست زدن. بسی. باز خوبه کل نزدن

7. عمرن اگه آقا بتونه شیرازی حرف بزنه. اول و آخرش دو سه تا سوتیه زبون مشهدی تو حرفاشه.

8. فقط من موندم اینهمه وقت آقاسید منتظر چی بوده که نمیتونسته تصمیم نهاییش رو بگیره؟ شیش  هفت هشت ساله .

9. آقاسید اینو داشته باش. شما که شیرازی نشدی هیچ تازه :

مو که سر تا پا همه غرق صفایم

بچه محله امام رضایم ، بچه محله امام رضایم


10. خب بسه دیگه. آقا میخواستم بهت بیشتر گیر بدم. ولی حس و حالش نیس. در ثانی از ما به بقیه هم نصیحت که با آقاسید در نیفتید. عاقبت نداره

بسی چاکریم
یا علی

  • سید عباس حقایقی

هویجوری ۹

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۸۳، ۰۲:۲۴ ق.ظ | ۸ نظر

به نام خدای همه وختا

دیدی بعضی وقتا حتی حال نداری یه سلام هم بگی؟
دیدی بعضی وقتا اصلن دست و دلت به هیشششش کاری نمیره. هزارتا کار و درس و کوفت و زهرمار دیگه ریخته رو سرت ولی حوصلی هیششششششششکی رو نداری؟
دیدی بعضی وقتا نیگا وبلاگت که میکنی میبینی مال ده روز پیشه. ولی نه موضوع داری نه حس و حال ؟
دیدی بعضا وقتا زنگ میزنی به یاور میگی کجایی ؟ میگه فلکه آب روبرو حرم. دلت میخواد بزنی دل و جیگرش رو بریزی بیرون ولی دستت نمیرسه. ناچارا بهش میگی التماس دعا. میگه محتاجیم. بزنم تو سرت مسخره. آخه دیگه از اونجا باحال تر هم هست؟ تو حرمی مرتیکه بازم میگی محتاجیم. برو بینیم بابا دلت خوشه ها.

دیدی بعضی وقتا یاور میفمه تو دلت چی گفتی؟ میگه اوهوی درست صوبت کنا. حرم تو دل آدمه. دیدی دلت میخواد یه می دویی بزرگ بهش بگی .
دیدی بعضی وقتا الکی دلت میگیره. دل ؟؟؟ چی بیده؟ من کی بیدم؟ کجا بیدم؟ گوشت کیلو چنده؟ اصغر آقا دو کیلو دل بده با نیم کیلو جیگر آبکش
دیدی بعضی وقتا خودت هم خنده ات میگیره داری چرت و پرت میگی؟
برو عمو ولم کن اینا دیگه چیه داری میگی. چرت اندر پرت الی یوم القیامة
نمیشه گفت دیگه. حس خرکی شده داداش
خب بالاخره دیدی یا نه؟
دیدی بعضی وقتا اصلن حال نداری برگردی ببینی چی تایپ کردی؟
دیدی بعضی وقتا؛ آها همین حسه رو میگم؟ دیدی یا نه؟

خب حالا هم یکی از همون وقتا هست

یا علی

  • سید عباس حقایقی