ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

ماه ناتمام

سید عباس حقایقی

۱۹ مطلب در سال ۱۳۸۸ ثبت شده است

خاطره

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۸، ۰۹:۳۹ ق.ظ | ۲۵ نظر

به نام خدا
ما امسال در تابستان رفتیم مشهد. من با زنم و پدرم و مادرم و داداش هایم و خواهرم و شوهر خواهرم و خانواده خاله اینهایم رفتیم.
من در آنجا به من خیلی خوش گذشت. اما روز اول در حرم باران آمد و همه ی قالی ها خیس شد و خیلی وضعیت چپلی پیش آمد.
من در حرم نماز جماعت می خواندم که ناگهان یک کودک داد زد زنده باد جومونگ و من خنده ام گرفت. یک شب هم من و خانمم داشتیم راه می رفتیم که آقای حائری را دیدیم. ایشان همه ی ریش و موهایش را قرمز کرده بود. من ایشان را دوست دارم.
ما در روز آخر از آشپزخانه ی حرم خورشت سبزی گرفتیم و خوردیم که بسیار خوشمزه هم بود.
این بود خاطره ی من.

  • سید عباس حقایقی

اعتکاف 88

سید عباس حقایقی | پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۸۸، ۰۶:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

هوالعزیز

 

 

 

  • سید عباس حقایقی

کار فرهنگی

سید عباس حقایقی | جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ | ۱ نظر

هوالعزیز
به طرف تاکسی می‌روم که کمی جلوتر برایم ایستاده.
- مستقیم
- بیا بالا
- آقا هزاری دارم. خورده دارید؟
- بیا بالا حالا یه کاریش میکنیم.
می‌روم بالا. هزاری را میگیرم جلویش. پیرمرد راننده می‌گوید : عجله نکن پیرمرد !
دو نفر دیگر را هم سوار می‌کند و ماشین راه می‌افتد.
راننده صدایش را صاف می‌کند و می‌گوید :
- ببخشیدا. ولی میگن عجله کار شیطونه. به جز در 5 مورد. هر کی درست گفت ، کرایه ازش نمی‌گیرم !
کمی خودمان را جمع و جور می‌‌کنیم. به ذهنم فشار می‌آورم. تا بخواهم فکر کنم خانمی که جلو نشسته می‌گوید : ازدواج .
- آفرین. این یکیش.
چند ثانیه بعد یادم می‌آید و می‌گویم : میتی که روی زمین مونده رو باید خاک کرد.
دست‌های راننده از روی فرمان بلند می‌شود و برایم کف می‌زند : احسنت. این دو تا. اگه همه‌تون با کمک هم بگید از هیچ کدوم کرایه نمی‌گیرم.
خیلی دلم می‌خواهد کمی بیش‌تر فکر کنم اما می‌رسم به مقصدم و باید پیاده بشوم.
.....
....
..
پیرمرد چه قشنگ منبر رفت. پیاده می‌شوم و می‌روم خانه. تا می‌رسم توی گوگل سرچ می‌کنم تا ببینم که آیا سه جای دیگری که عجله کردن اشکال ندارد، موقع کرایه دادن تاکسی را هم شامل می‌شود یا نه ؟!

عجله کار شیطان است مگر در چند مورد
1- وقت نماز که رسید باید عجله نمود که وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امکان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امکان باید شتاب کرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید.

پ.ن: دقیقا پیدا نکردم که حدیث است یا چیز دیگری. در ضمن این شش تا هست. اگر کسی دقیق‌ترش را می‌داند کار خوبی می‌کند اگر به ما هم بگوید

  • سید عباس حقایقی

هویجوری نوشت

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۹:۱۴ ب.ظ | ۱۳ نظر
هوالعزیز
دلم برای هویجوری نوشتن هایم تنگ شده است.
لجم می گیرد از ویندوز ایکس پی 64 بیتی که نتوانستم فایل مصحح کی برد فارسی را رویش نصب کنم و جای پ و ژ آنجایی که دلم می خواهد نیست و از آن بدتر نیم فاصله هم ندارد که ادای رضای امیرخانی را در بیاورم لاقل در جدانویسی.
فردا امتحان دارم. امتحان شبکه و جزوه ای که هنوز نصف صفحاتش را حتی یک بار هم ندیده ام. برادر کوچکم فیلم منظاره موسوی و احمدی نژاد را گذاشته تا برای چندمین بار به "چیز"هایش بخندد و من استرس می گیریم وقتی حتی صدایشان را می شنوم.
***
خوش به حال این سطرها که پاک شدند
***
هزار تا فکر توی ذهنم وَنگ می زند و وقت نیست که بنویسم. باید بروم درس بخوانم

پ.ن : امشب را پا روی دلم گذاشتم و به بهانه ی امتحان تنهایی را برگزیدم و نتیجه اش این شد. خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
 

 

  • سید عباس حقایقی

انتخاب دهم

سید عباس حقایقی | چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۱۶ ق.ظ | ۱۴ نظر

هوالعزیز

دلم روشن است.
این انتخابات فارغ از نتیجه اش به نفع نظام است چون فکر می کنم که با این شور و حرارتی که توی کوچه و بازار و خیابان است بیشترین میزان شرکت در انتخابات را خواهیم داشت و این یعنی مشتی خیلی محکم تر از همیشه بر دهان مستکبران.
دلم روشن است و به احمدی نژاد هم رای میدهم. نتیجه هم هر چه باشد باز هم دلم روشن است. مگر تا امروز نسبت به اینکه خداوند پشتیبان این مملکت و نظام است شک داشته ایم ؟ حالا هم همان است. شور الکی برای چی؟

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

توت

سید عباس حقایقی | شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۸:۲۷ ق.ظ | ۱۹ نظر

هوالعزیز

اردیبهشت که باشد، توی بلوار چمران که رد بشوی، پیاده روها را که ببینی، کلی درخت توت می‌بینی و کلی آدم آویزان به آنها را.

- بعضی‌ها کمی توت می‌خورند، حواسشان هست که لباس‌هایشان لک برندارد، دهانشان که شیرین شد می‌روند.
- بعضی‌ها اول کمی توت می‌خورند، بعد کمی بیشتر می‌خورند، می‌گویند دو تا دانه دیگر که بخورم می‌روم ... دوباره می‌خورند، اما سیر نمی‌شوند ... کم کم دست‌هایشان رنگ توت می‌گیرد، کم کم لباس‌هایشان لک می‌شود ... دوباره می‌خورند ... کم کم با خودشان می‌گویند گور پدر لباس‌ها را کرده ... بگذار فعلا بخوریم ... و ...

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی

دوستت دارم

سید عباس حقایقی | جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۸:۵۹ ب.ظ | ۰ نظر

دوست

        دوست

                  تا روز قیامت !

  • سید عباس حقایقی

مثنوی انفجار

سید عباس حقایقی | دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۸۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ | ۷۷ نظر

هوالعزیز

یک سال گذشت. از آن شبی که جاماندم ...
آن روزها هر کسی به فراخور حالش و در حد توانش کاری انجام می‌داد ... و من هم قرار شد کاری انجام بدهم. کاری که قرار بود طنز بشود و قرار بود مثلن شعر بشود و ... این شد :

  • سید عباس حقایقی

بهاریه

سید عباس حقایقی | سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۰۸ ق.ظ | ۲۴ نظر

هوالعزیز

* یکی از رؤیاهای ثابت من اینست که مدتی را در یک کلبه‌ی چوبی در یک نقطه‌ی بکر بگذرانم - البته به شرط وجود اینترنت - !
اما این روزها توی سایت‌های خبری، وقتی گزارش تصویری نقاط مختلف ایران را می‌بینم کلا در انتخاب آن نقطه‌ی بکر دچار سردرگمی می‌شوم، بس که ایران جاهای قشنگ دارد. آدم خر‌کیف می‌شود.

* اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور
هرگاه بهار را دیدید، یاد رستاخیز در شما بیشتر شود
پیامبر اکرم (ص)

یا علی مددی

  • سید عباس حقایقی